Invisible Hit Counter
ورجاوند
سال 1389
سال تبلور آزادیخواهان ایرانی
سال سقوط ولایت مطلقه فقیه
Sunday, July 29, 2007
وحشت بزرگ - بخش 3

اعدامهای باصطلاح فله ای ، زندانهای دراز مدت ، شکنجه های دایمی ، قتلهای زنجیره ای و ترورهای انفرادی همان پاکسازی استالین و با کمک بریا رئیس پلیس مخوف شوروی میباشد که 28 سال است اساس جکومت جمهوری اسلامی خمینی لرزان از ترس را ساخته و با چاشنی پروپاگاندهای مذهبی آنرا وصله زده و به ملت تزریق میکنند.

گاهگاهی خبر کوچکی راجع به حمله افراد به پاسگاههای بسیج و کمیته در شهرهای بزرگ منتشرمیشد. واقعیت آن بود که آخوندکها و کاسه های از آش داغتر تازه بدوران رسیده محلی مستقر در مساجد و ستادهای محلی بمنظور بزرگتر نمودن حوزه قدرت خود به محلات دور و نزدیک حمله و دستبرد میزدند ولی بوقهای تبلیغاتی آنرا بحساب باقیمانده وابستگان رژیم سابق و ماموران ساواک و غیره میگذاشتند. شبی نبود که تعدادی کودک و نوجوان که لذت داشتن اسلحه از آنها مردان یکشبه ساخته بود در خیابانهای اصلی و فرعی تهران و شهرسنانها بدست گروه دیگر بسیجی کشته یا زخمی نشوند. در این مورد چپ مارکسیست تعلیم یافته گوی سبقت را ربوده بود و گاهی از محلات پائین شهر برای تاراج و غارت بالاشهریها اقدام و زد و خوردهایی را باعث میشد. ستادی تحت نظر رفسنجانی ، غفاری ، خامنه ای و بهشتی تشکیل و دستور تصفیه کمیته و بسیج بارها صادر ولی هر کوششی با مقاومت خونین روبرو شد. مارکسیستهای اسلامی منشعب شده که خود را زیر علم و کتل این و آن آخوند تازه بدوران رسیده پنهان کرده بودند و حتی گاهی فرزندان و وابستگان درجه اول ملاها از سران کمیته های اجرائی این گروهها بودند حتی نام و نشان و لباس ویژه نیز داشتند.

یکی از اولین اقدامات بنی صدر (ملازاده مکلل) ایجاد سازمانی اطلاعاتی بود که با کمک فردوست انجام شد و اولین سازمان اطلاعاتی جمهوری اسلامی پایه عملی یافت. مبنای اطلاعاتی سازمان جدید همان اطلاعات و پرونده های قدیمی موجود در ساواک ، بدون وجود پرونده ملاهای جیره خوار دربار (اکثریت ملایان) بود و بزودی پرونده های جدیدی توسط امامان جمعه شهرستانها و ستاد جاسوسی محلی مستقر در مساجد در هر محله ای توسط کمیته و بسیج محلی تهیه و به این مرکز فرستاده شد و هر کسی را که مورد غیظ و غضب آنان بود به لیست سیاه ملایان افزوده شد.

ملایان مدیریت ندیده را به فقط بدلیل اطاعت کورکورانه و بیعت با خمینی به امامت جمعه در هر شهرستانی گذاشتند و فرمان این بود که بدون دخالت و نظر مستقیم امام جمعه هیچ عملی قابل اجرا نیست. با ترور چند امام جمعه در شهرستانها و بمب گذاریهای متعدد در تهران و ترور ملایان ، ترس از مردم بیشتر و بیشتر میشد. نا گفته نماند بسیاری از این بمبگذاری و ترور ها توسط جوخه های مختلف ارعاب جناحهای مختلف و رقبای انقلابی و بمنظور از بین بردن مخالفان خصوصی و سیاسی بود. ترس از مارکسیستها بسیاری از آخوندها را بر آن داشت که نعل وارونه زده و هرگونه ترور را بگردن چپیها بیاندازند و چپی های جوان و بی تجربه از حیله های ملایی آنرا با آغوش باز پذیرفتند و حتی ترور نزدیکان خمینی را بخود نسبت دادند ولی خیلی زود معلوم شد گروه دیگری عامل بوده است. ضعف رژیم مست در باده پیروزی بجایی رسید که خمینی با بغض و فریاد گفت " بکشید ما را ، ملت ما بیدارتر میشود " از این جمله وی کاملا میتوان ترس ذاتی خمینی و پنهان شدن وی در پشت سر توده ها را دریافت. ملایان بدلیل آنکه پایه اعتقادیشان بر اساس ترس است و نه شجاعت حتی رساله هایشان که چکیده افکار فقهی آنان است بوی ترس حس میشود. اعمال و گفتارشان بوی ترس میدهد. روضه خوانی هایشان ریشه در ترس دارد و در تمام طول تاریخ سعی بر آن بوده که این پدیده را به جامعه خود الغاء کنند. حتی مرده پرستی ریشه در ترس دارد که همان ترس از ناشناخته و سئوالات بیشماری در مورد مرگ که هنوز هیچ مذهبی در جهان پاسخ قاطع و صریح و علمی برای آن نیافته و سعی بر آن دارند که با خرافات و موهومات سر و ته قضیه را هم بیاورند. این ترس از زمان غار نشینی و حتی قبل از آن وجود داشته و همه مردم در طول عمر خود این سئوال را از خود و دیگران داشته اند که چه چیز بعد از مرگ جسمی است؟

ساختن بهشت و دوزخ و برزخ زاده فکر انسان است زیرا با بی پاسخ ماندن سئوال قبل قصد دلداری خود را دارد. در واقع اختراع رویای جهنم و بهشت نوعی امنیت روانی دادن به پرسشگر است و مذهب سعی دارد آنرا حایگرین پاسخ کند. وهم و خیال را در تمام مذاهب و فرقه های زنده و مرده جهانی میتوان یافت. لازم نیست که شخص فیلسوف و دانشمند باشد تا بفهمد خدایان متلون المزاجی که در کتب ابراهیمی از آنها نام برده شده با یکدیگر متفاوت بوده و در حقیقت چکیده فکری نویسنده با توهمات بر اساس موقعیت محلی و فرهنگ خودی و از همه چیز مهمتر ایجاد ترس از ناشناخته هاست. از آنجا که هیچیک از پیامبران کتابی ننوشته اند و آنچه را که به گفته خدا یا خدایان نسبت داده اند ، سالها بعد از مرگ پیغمبران نوشته و سپس جمع آوری و بارها دستکاری شده است و اکثر وقایع ذکر شده در این کتابها با مختصر تغییری در نام و محل حادثه از اسطوره گیل گمش نشأت گرفته شده و نویسنده با دانسته ها ، اوضاع طبیعی و حوادث مدنی دوره خود تطبیق داده است. برای اهل علم و مطالعه کافیست که نام گیل گمش را با خدای هر مذهبی تعویض کنند تا مسلم شود کپی برداری ها از یک منبع مشترک میباشد. هر چند گردانندگان دکانهای مذهبی جهان سعی وافر دارند گیل گمش را نیز یکی از پیامبران معرفی کنند.

ادامه دارد

Labels: , ,

Friday, July 27, 2007
وحشت بزرگ - بخش 2

در حرفه آخوندی همیشه سه آرزو وجود دارد ، بالا نشینی و متکلم وحده بودن و مستمع بره وار داشتن. هندی زاده هر سه را با یکدیگر ادغام و به آرزویش رسیده بود. طبقه بالا مینشست و اجازه منبر رفتن و اظهار نظر بکسی نمیداد و دوربین های تلویزیون کار انتقال اراجیف ویرا بتمام ملت که تصور و آرزوی آزادی را داشتند منتقل میکرد. حال باید این بالانشینی را در مقابل صف گرگان حفظ میکرد. از نظر فقهی و اجتهاد بالا دست زیاد بود و شاید خمینی در رده هشتم قرار میگرفت ولی هیچکدام قدرت مقابله مستقیم را در خود نمیدیدند. از طرفی دور شدن از گذشته تاریک لازم بود ، کسانیکه خمینی را از نزدیک میشناختند و با او مستقیم و غیر مستقیم سر و کار داشتند ، میدانستند آنی نیست که تبلیغاتش میرود و سیاهی وی تنها به لباسش ختم نمیشود بلکه تمساح قدرت طلب و گرسنه ایست که تازه شکار دست و پا بسته و از نفس افتاده ای را بعنوان خوان یغما در مقابلش گذاشته اند. هنگام آن بود که پرده ای دایمی بر گذشته سیاه وی کشیده شده و مقام قدیسی و فرشته سا بوی بدهند. حس کینه و انتقامی را که سالها از سران رژیم پهلوی داشت و جبران حقارت تبعید به عراق را از آنان میگرفت و از طرفی برایش مسلم بود همیشه بازیچه بازاریان متنفذ و خوانین عشایر و صاحبان پول و قدرت قرار گرفته و از طرفی فقهای قم و تهران از نوکرصفتی و قدرت طلبی و بدعت گذاریهای وی آگاه بودند. غیر از تعدادی انگشت شمار و همفکر که نظیر خودش سفره قدرت را پر از عنوان و افتخار و برکات زمینی دیده بودند ، احساس نفرت وی نسبت به بقیه بخصوص مکلا های تحصیل کرده و محققین فقهی و روشنفکران روز بروز مشهود تر میشد. اطرافیان میدانستند با کوچکترین اشتباهی فرمان قتل و نابودی و یا حداقل تکفیر خود را صادر کرده اند. میدانستند باید طوق بندگی و قبولیت سروری یا بزبان فقهی بیعت با خمینی را بگردن نهند و بسیاری تا زمان مرگ وی ، اطاعت کورکورانه از ویرا از نماز شب واجب تر میدانستندو ترک نکردند. تمام رهبران و آیت آلله های و حکام فعلی از این قماش هستند و آنان که حتی رویای مقاومت یا مخالفت کردند یا زیر خاکند و یا هنوز زندانی افکار خبیث خمینی.

هیئت شعارنویسان دایما و بطور شبانه روزی شعارهای جدید تهیه و توسط بوقهای تبلیغاتی و بخصوص امامان جمعه بخورد مردم میدادند. هندی زاده پیر آرزوی آنرا داشت که مورد پرستش باشد و حتی او را بالاتر از این و آن قدیس یاد کنند و الحق بادمجانهای دور قاب از اینکار هم غافل نبودند و آن مدیحه معروف" اماما بگو خودتی " را پس از بارها انتشار در تلویزون و رادیو مطبوعات بنا به اعتراض گلپایگانی و سایر فقهای قم شخصا وادار به تکذیب شد.

بکارگماری ایرانیان جوانی که از سراسر آمریکا و بخصوص تگزاس و به ترغیب ارباب خود یزدی وارد ایران شده بودند ، طلیعه موج جدیدی از مدیران روشنفکر و بی تجربه ولی ظاهرا اسلامی و انقلابی را در سطح مشاغل مدیریت و کلیدی بهمراه داشت. خمینی از همان یکی دو روز اول فهمید اداره مملکت آسان نیست و با فرمان و فتوا کارها پیش نخواهد رفت. علاج کار را رفراندم تشخیص دادند و بازرگان بازیچه معتبر روز ولی بی تجربه در امور مملکتداری از قانون اساسی فرانسه و بلژیک نام برد ولی خمینی از اسلام و قانون بر اساس الغاء ترس از خدا بجای هر قانونی پافشاری میکرد. خمینی اصولا به قانون گزاری اعتقادی نداشت و همیشه میگفت فرامین اسلام و کتب و احکام همه چیز را پیش بینی کرده است و اگر لازم بود فتوای ولی فقیه میتواند قانون مشروعه بی چون و چرا باشد و نیازی به نوشتن قوانین جدیدی نیست! متشرع کاسه لیس دیگر خامنه ای هم همین نظر را داشت ولی بعکس نوری میگفت زمان عوض شده و صیقل قوانین لازم است. در گعده های هر روزه در جماران گروهی دیگر از ملایان متنفذ جوزه علمیه قم متفق النظر بودند که فقها قوانینی را از روی قرآن تهیه کنند و آنرا قانون اساسی بنامند و هر کجا که لازم شد ولی فقیه فتوای جدید دهد. طالقانی و بهشتی و بنی صدر و نوری بصف مخالفین پیوستند که یا تمام قرآن و یا انتخاب قوانینی از قرآن شرک و شک است. فریاد خمینی در آمد که " تحجرگرايان و مقدس‌‏نمايان احمق در حوزه علميه كم نيستند " . اساس رفراندم بر پایه آن شد که " جمهوری اسلامی ، نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر " ولی خیلی زود و با شنیدن کلام سخیفی که به قطب زاده نسبت داده شد و گویا گفته بود: آخه جمهوری اسلامی چی؟ حمهوری اسلامی گوز یا جمهوری اسلامی خمینی؟ تخفیف کلی داد و جمهوری اسلامی ایران را پذیرفت! ولی جسارت وی بی جواب نماند.

قدرت نمایی لازم بود ، اعدامهای شتاب زده با فتوای " اسلام خون میخواهد " صادر و همزمان با آن قبضه کردن مطبوعات و تلویزیون توسط قطب زاده نفس سئوالگر را در گلو خفه میکرد. بکمک بسیج و کمیته شناسائی ها آغاز و هر روز صورت بالا بلندی از اسامی و آدرس ها به مدرسه رفاه ارسال و همانروز دستور اعدامها به خلخالی صادر و از این شهر به آن شهر گروه های مختلف تیرباران و اعدام میشدند. نشر تفاضیل این اعدامها با حروف درشت در روزنامه های سراسری و همیشه در صفحه اول برای ارعاب عمومی و تحت شعار " بسم الله القاسم الجبارین " ظاهرا نشانه محکم شدن پایه های رژیم ولی در حقیقت ترس رژیم از پاتک ناگهانی و بیداری مردم و درک فریبها بود. برای پاک نگهداشتن دست رژیم لازم بود مردم در حالت بیم و امید بسر برند. لازم بود وحشت رژیم از کودتای نمونه 1332 و در واقع ترس ذاتی خمینی را به توده ها انتقال داد و با نگداشتن مردم در وحشت درونی دایم ، ستونهای قدرت را استوار ساخت.

Labels: , ,

Wednesday, July 25, 2007
وحشت بزرگ - بخش 1

مقدمه: بارها مقامات ارشد جمهوری اسلامی اعلام کرده اند که در اوایل انقلاب برایشان غیر قابل قبول و باور بود که رژیم شاهنشاهی با چنان کبکبه و دبدبه و عظمت و قدرت تام در داخل و نفوذ کامل در منطقه چنین ساده و آسان سقوط کند. حتی یکی دوبار خمینی هم به این موضوع اشاره کرد ولی وقوع انقلاب را به خواست خدا و پیغمبر و امام و حتی معجزه نسبت دادتا ابراز واقعیت. با آنکه در ملاقاتهای متعدد با ژنرال هویز قبل و بعد از 22 بهمن 57 و در حضور مشاوران محرم و نزدیک مکللینی نظیر بنی صدر و یزدی و قطب زاده (مثلث بیق) و معممینی بهشتی و فلاتوری و غفاری تفهیم و مسلم شده بود آمریکا از خمینی چه میخواهد و چه انتظاراتی دارد ، ابرام خمینی در آن بود که اول آمریکا باید " مرا " برسمیت بشناسد تا بعد مذاکره کنم و نماینده آمریکا اصرار داشت که با شما در پاریس مذاکره شد ولی شما بتعهدات خود وفا نکردید ، بنابراین قابل اعتماد نیستید و بهانه آورد که آمریکا دولتها را برسمیت نمیشناسد بلکه کشورها را برسمیت میشناسد!

با آنکه مسلم بود قوه قهریه ضد رژیم سلطنتی ، ترورها ، غارت بانکها و آتش زدن ها بمنظور ایجاد جو اغتشاش و ترور فکری و وحشت جامعه لازم و ضروری و حتی حیاتی بود و بازوی نظامی و اجرایی را کمونیستهای وابسته به شوروی و تعلیم یافته در آلمان شرقی و چک اسلواکی و مارکسیستهای اسلامی دوره دیده در لبنان و فلسطین و مصر هدایت شده و رهبری میشد و اعتصابات تماما توسط اتحاد چپ سرسپرده و صاحب نفوذ در تشکیلات نفتی و اقتصادی و حتی دولتی رهبری شده است ، خمینی هرگز مایل نبود بدهکاری به چپ سنتی (ریزه خواران کمونیسم شوروی) و یا چپ مسلمان (مارکسیستهای اسلامی) را پرداخت کند چون از همان ابتدا این واهمه را داشت که مارکسیستها از هر نوعی قادرند همانطور که وی را ظاهرا با سلام و صلوات آوردند ، با طناب و گلوله رهسپار دیار عدم کنند و قدرت را بدست گیرند. با بازگشت خمینی به ایران ملاهای فرصت طلب و حمایت مالی شده توسط بازاریان سنتی ، بوی گوشت تازه بمشام رسیده از لانه های مخفی خود سر برون کردند و بهمراه نفیر فلوت سحرآمیز وی و " آخوند یعنی اسلام " آب پاک و صافی روی دست چپیها که دهه های متوالی مانند گربه ای در تاریکی منتظر این فرصت طلائی بودند ، ریخت.

دکانداران مذهبی قرنها در انتظار چنین فرصتی نشسته و با آنکه تا 15 سال پیش از آن سلطنت را انگ مشروعیت زده بودند ، با روی کار آمدن تئوریسین های مارکسیست اسلامی در مصر و سوریه و عراق راه بقدرت رسیدن را استفاده کامل از نیروی مبارز و جوان چپ افراطی میدیدند و در این راه بود که عقاید کسانی نظیر آل احمد و شریعتی را وسیله و راه گشای رسیدن به هدف خود میدانستند. هزاران رساله ، کتب و مقاله نوشته و ترجمه شده بود که همه آنها را بمحض به قدرت رسیدن میشد با فتوایی بزباله دان ریخت. با کمک بازوی نظامی صد ها تروریست تربیت شده بود که درست در 24 ساعت تومار رژیم سلطنت بسته شد. چراغ سبز کنفرانس گوادولوپ آخرین لگد به جنازه رژیم در هم پاشیده بود که هنوز اسناد واقعی و معاملات پشت پرده آن منتشر نشده است. ناگهان و با کمترین مقاومت اصیل و جدی ، حکومت و قدرت بصورت کاملا قبضه شده بدست خمینی و اعوان و انصار افتاد.

خمینی در آغاز خود را از سیاست جدا نشان میداد و تظاهر مینمود که اداره مملکت باید در دست سیاستمدار ولی هدایت و نظارت در دست متشرع باشد. در نوفل دوشاتو بارها از هدایت روحانی ملت سخن رانده بود ولی بمحض ورود بیخطر به تهران و با برنامه ای که از قبل تعیین شده بود به بهشت زهرا رفت و در اولین سخنرانی مذهبی-سیاسی خود را تاجبخش و دولتساز و بالاترین مقام تصمیم گیری معرفی نمود. هر چند هنوز مشاوران حضور ویرا به خویشتنداری موقتی (تقیه) تشویق میکردند و مایل نبودند طلائی ترین فرصت تاریخی پیش آمده با حداقل تلفات جانی متعارف را با لغزشی تند یا اشتباه مختصر از دست بدهند. مشاهده جمعیت لجام گسیخته و ظاهرا آزادی یافته ، سخنان روی کاغذ نوشته و بازتاب و تائید روضه خوانی ولیمه ای در بهشت زهرا این واقعیت را روشن نمود که : چقدر آسان میتوان مردم تحریک شده را مانند گله گوسفندی ، شبانی نمود. مردمی که نه تصوری از آزادی داشتند نه فرهنگ آزادی را میشناختند ، نه هرگز دموکراسی را تجربه نموده بودند و حتی نمیدانستند چه دستهائی در پشت پرده در روی کار آوردن خمینی دخیل بوده است. مردمی که هنوز حقوق ماهانه و جیره و مواجب آنان از خزانه رژیم شاهنشاهی پرداخت میشد و علیه همان رژیم شعار میداد و عمل میکرد. مردمی که مدتها بود در حقیقت باج میگرفتند تا آتش بزنند و خرابکاری کنند و اعتصاب براه اندازند و با شکم سیر انقلاب کنند! و از همه مهمتر سیل جمعیتی که ابتدا تماشاچی و سپس تحریک شده و ترس ریخته از انفعالات رژیم پهلوی و عقب نشینی های مکرر سیاسی ، اینک نیروی بالقوه ای شده بود که در مسیر سیلاب با غارتگران آینده مملکت همگامی میکردند. مردمی که شاید هنوز هم نمیدانند بهترین گزینه حکومت برای غارتگران خارجی نمونه دیکتاتوری آنست زیرا معامله با یک دیکتاتور همواره کم خطر تر و آسانتر از درگیری با دولتی مردمی در جامعه مدنی و دموکراسی است. مسلم آنکه قدرت فساد میآورد و قدرت مطلق فساد مطلق ولی در دست گرفتن عنان حکومتی غرق در فساد مطلق بهترین محیط عمل برای دستاویزی غارتگران جهانخوار است.

ادامه دارد

Labels: , ,

Thursday, July 12, 2007
خبرسازی ایرنا


بنا به خبر رسمی ایرنا خبرنگاری جمهوری اسلامی ایران در روز پنجشنبه، ۲۱ تیر ۱۳۸۶ و بنقل از خبرگزاری فرانسه رئیس جمهور یمن رهبران القاعده را به مزدوری برای استعمار و صهیونیسم جهانی متهم کرد

به بخش انگلیسی و عربی خبرگزاری ایرنا مراجعه میکنیم ، چنین خبر مهمی به این دو زبان منتشر نشده است. به ا.اف.پی (خبرگزاری فرانسه) به زبانهای عربی و انگلیسی مراجعه میکنیم ، چنین خبری روی تلکس این خبرگزاری هم نیست!؟

از آنجا که این خبر در هیج خبرگزاری دیگر اعم از چپ و راست و خارجی و داخلی و کوچک و بزرگ دیگر منتشر نشده است ، ناچارا به خبرگزاری یمن و بالاخره روزنامه های روز چهارشنبه و پنجشنبه یمن که تمام اخبار داخلی و خارجی کشور را اعم از کوچک و بزرگ و به چند زبان زنده منتشر میکنند ، باید رجوع کرد. چنین خبری منتشر نشده است!؟ و ایشان اصلا مصاحبه ای ظرف یکهفته گذشته با هیچ خبرنگاری را نداشته است.

از آنجا که اغلب مردم ایران به اخبار صحیح خبرگزاریهای خارجی یا دسترسی ندارند یا کسی دنبال صحت و سقم خبرهای منتشره توسط جمهوری ام القرا نیست و اصلا کسی هم اهمیتی به چرندیات ساخته و پرداخته دروغسازان تاریخ نمیدهد ، از طرفی مردم یمن فارسی بلد نیستند و بخصوص رئیس جمهور آن تره برای ملایان ایران و پروپاگاندهای بی سر و ته آن قایل نیست و دروغگوئی صفت و مرام مزدوران ام القرا میباشد لذا تیری در تاریکی میاندازند و .... از زبان یک منبع خارجی اخبار میسازند و البته اگر کسی هم مج آنان را گرفت یا بروی خود نمیآورند و یا گناه را بگردن برداشت مترجم میاندازند. هر خبر مطلوب حکومت را از زبان و قلم این و آن داخلی و حتی خارجی منتشر میکنند ولی از ابراز اخبار حقیقی در ایران و جهان عاجزند و آنرا جلوگیری میکنند.

این نمونه امانتداری اسلامی و اخبار موثق نویسی این معلمان صداقت و اخلاق جهانی است.

Tuesday, July 10, 2007
سیاه بندی تروریسم

در خبرها آمده بود که ابوعمر البغدادی یکی از تروریستهای القاعده ملایان قم و تهران را شفاها تهدید نموده که اگر این نکنی ... آن میکنم! قدر به عقب باز گردیم ، حدود 500 نفر از اعضای القاعده و خانواده های آنان پس از هجرت (بخوانید فرار) از مرز افغانستان و پاکستان وارد ایران شدند و بلافاصله مورد مهمان نوازی خامنه ای و تحت حفاظت خاص سپاه پاسداران قرار گرفته و آزادانه در ایران زندگی کرده و یا میکنند و حتی فرزندان آنها در دانشگاههای ایران مشغول تحصیلند. یکی از این تروریستهای معلوم الحال همین جوانکی است که امیرالمومنین و المومنات ، سرور کائنات و خلیفه بعدی جهان را ظاهرا تهدید به تنبیه کرده است!

مدت زیادی نیست که ابوعمر البغدادی (که در اصل سوری است) با دعا و وعده های رهبری و چمدانی پر از دلارهای نفتی سوقاتی ایشان و کامیونی مملو از مواد منفجره با سلام و صلوات وارد عراق شده و پس از ورود از طریق عوامل ایران و سعودی و سوریه و سازمانهایی که محرمانه ولی تحت فرمان دول متبوعه خود هیزم آور آتش جنگ در خاورمیانه و همگی آنها ظاهرا دم از بی اطلاعی و بیخبری از همه وقایع میزنند ، قرار گرفته و نیازهای تروریستی وی و سایر آدمکشان بالفطره و فعال القاعده ، مستقر در عراق و افغانستان را برآورده میکنند.

ابوعمر همان کسی است که برای سر سربازان آمریکایی در عراق جایزه گذاشت که صد البته منبع این صله از دست و دلبازیهای دیکتاتوریسم ریشه دار در خاورمیانه و میلیونها دلار پرداخت ماهانه همان اربابان نفتی تامین میشود.

دو هفته پیش ارتش آمریکا اعلام نمود که اسنادی در اختیار دارد که نشان میدهد تهران توسط عمال تروریست سپاه المهدی برای کشتن سربازان آمریکایی جایزه تعیین کرده است که طبق معمول متعارف سردمداران حکومتی آنرا ادعای پوچ و تبلیغات کذاب دشمن! نامیدند.

حال همین مزدور دست پرورده و تربیت شده سپاه پاسداران رهبری ، پدر و ارباب ترور جهانی را تهدید به اقدامات تروریستی در خاک ایران نموده است. شیره مالی به اینجا هم ختم نشده که مهلت قانونی! هم برای آن گذاشته که ... و الا فلا....

از دو حالت خارج نیست:

1- بودجه و مستمری پرداخت نشده و حق و حساب دادن به این عالیجناب سیاهپوش مدتی است به تعویق افتاده است. {مورد آموزگار و ذکی یمانی و سایر وزرای نفت اوپک در معامله با تروریستهای فلسطینی را فراموش کنید}

2- برای پاک و منزه نمودار نمودن دامان آلوده تهران به خون هزاران بیگناه عراقی ، سیاه بندی و شامورتی بازی آخوندی و نعل وارونه زدن لازم آمده که: آهای پوپولیسم جهانی کجائید ؟ ببینید حتی ما فرشتگان آسمانی هم مورد آماج القاعده هستیم!

تا بحال شنیده بودید که این تروریست آن تروریست را تهدید کند؟!

Labels: ,

Sunday, July 01, 2007
تیر ماه ، آغازی بر بیداری

اگر خلیفه اعظم دارالظلم و ام القرای جهل و تخطئه ، لحظه ای از بهشت نشئگی ملای طبسی ، مالک خراسان بیرون آید ؛

اگر زخم جسمی و روانی دوران جوانی و حرارت دلچسب آتش سینه کفتری درخت نارنج و عطر ملکوتی گل کوکنار اجازه دهد ؛

اگر دنیای لذت قدرتمداری و خودمحوری همراه با دود و دم هپروتی رخصت فکری عطا نماید ؛

اگر بوی تعفن فساد از زیر شکم تا مفرق گذشته مولایان برتر قوم و حماقت گنجشک مغزان حوزه فرمایشی قم و مشهد دمی فرو نشیند و جهان را با دیدی واقعی بنگرند، در مییابد که موالی اسیر که آنان را ملت ایران مینامی از تو و اسلام دروغین و توطئه های درون و برون مرزی تو جان بلب آمده و آماده انفجار بزرگ و رستاخیز واقعی هستند.

با کلمات کودک فریبانه خود در آغاز امسال دم از ملی گرائی و بازگشت به ملیت زدی ، چرا از خود و سایر مفتخواران مجیزگو و جیره خوار حکومتی شروع نمیکنی و این پوشش سیاه و نفرت انگیز که سمبل سلطه عرب متجاوز به آب و خاک و ناموس ایران و ایرانی است از تن در نمیآورید و لباس ملی ایران از نمونه کرد و بلوچ و لر و گیلک و خراسانی و .... نمیپوشید؟

نکند ، خدای ساخته دست خوارج نه فقط عربی میفهمد بلکه ، چشمانش هم پوششی غیر از لباس عرب بدوی را نیز بر قامت مفسدین نمی پسندد؟

استحمار فکری شده گان هوی و هوسهای دنیوی آن ملائین سیاهپوش کاملا به غیر انسانی و ضد ایرانی بودن شما مفتخواران 1400 ساله تاریخ ایران پی برده اند و با عقلی سلیم به گفتار ، کردار و پندار کثیف شما که ملت ایران را با سرعت به ژرفناک تاریک تاریخ سوق میدهد نه فقط پوزخند تمسخر میزنند و بر خود تاسف میخورند بلکه به آرامی راههای مقابله با شما مرده خواران تاریخ تحریف شده را در مییابند.

زمان آن رسیده که به حماقت خود اقرار کنی و به فراست ملت بزرگوار ایران ، باور.

Labels: , , ,