جای دوس، جای دشمن

چطوری ممولی مدتیه باهات اوقور نکردیم و دکتر به بالا گپ نزدیم. ولی مث اینه که این روزا افسار بریدی و زنجیر پاره کردی که آب تو قبر این و اون میندازی. حالا دیگه زور اربابات به زنده ها نمیرسه، آب تو گور مرده ها میندازن؟

باز چی شده؟ علی چلاق فرستادتت بازم بره کشی کنی. شنفتم گزمه هاتو فرسادی سر گذر نسق بیگیرن. از کی میخان نسق بیگیرن از زن و بجه های مردم ممولی. زورتون به پونزه تا اجنبی نرسید و گندشو بالا آوردین ، حالا میخاین آبروی نداشته رو جمع و جور کنین. تلافی بی آبرویی تونو سرِ زن و بچه گذر در میارین؟

ممولی، باز انگار هاله ای شدی و جو گرفتت و یادت افتاد بچه سر راهیای اونور دروازه قزوینو برفرسی واسه آبچیای ما شاخ و شونه بکشن ننه صیغه ای. اگه مردم چیزی نمیگن و شرم حضور دارن، ما دهنمون چفت و بس نداره میگیم ننه گدا. برو دسو پای ننه و آبچیتو جمع کن و اِنقذه پاپوش زن و بچه مردم نشو.

ممولی اون وعده های قبل از انتخابات منتخابات چی شد. از آزادی دم میزدی نکنه منظورت سکه آزادی بود. لامصب تو چرا بما سکه میزنی. آخه تو که اینکاره نبودی ، تو که ...ایه نداشتی راست بگی، باباهاتم نداشتن ، ارباب گور بگور شدتم نداشت. علی چلاقم نداره. همتون از اول تا آخرش دروغ بخورد ملت دادین و کلک زدین و کلاه تا گردن سر ملت گذاشتین. اصلا شما ها که اینکاره نبودین و نیسین چرا اومدین میدون، برین گورتونو گم کنین تا به آدم بیاد مملکتو بچرخونه که اقلا دشمن خدا نباشه. درغگوهای رنگ و رو رفته. نمیونم کی بود گفت دروغگو دشمن خداس مث اینکه اونم ضد انقلاب بود و حرفاش صد من یه غاز از آب در اومده.

راستی تا اینجای گپیم یه چیزی یادمون افتاد ، میگن این اواخر دانشمند شناس شدی. ببین یکی از اینا میتونه معلوم کنه بابات کی بود ، ننته که میدونی. میگن با دی اِن اِی میشه معلوم کرد ولی قاطی نکنی با دی آی اِن که گندش بیشتر بالا میاد آدم خیلی پدر دار.

کج بشین و راست بگو باز شاش رهبرت کف کرده و یادش افتاده که با دیدن چهار رشته موی آبجیای ما ، اسلام من درآوردی ولایت سفیه بباد میره؟ یا دیدن آستین بالا زده پسران ، رعشه به تنِ بی بی دَگوریای گعده ملاها میوفته؟

میگن این تحریم محریما که علی چلاق گفته تاثیری نداره مث اینکه داره بد مو دماغ میشه و داره دندون زهریشو به رطل زنانِ ولایت نشون میده. میگن از ترس بیداری مردم دس پیش گرفتین که پس نیوفتین و شورتای مامان دوز همتون رنگی شده. نگی از کجا فمیدی که بو گندش دنیارو ورداشته.

ممولی راستی بَچه ملا که نیستی ، به بِچه مرشدی هم که قبولت نداریم. ولی این گندی که سر اجنبیا در آوردین و خودتونو مسخره دنیا کردین و با فرسادن این مگس های مزاحم و گزمه های حکومتی سر گذرا جای دوس و دشمنو داری اشتباه نشون میدی ... حلقه مفقوده.

زت ملت برقرار

پس از قرن ها روح سرگردان اسکندر مقدونی بخاطر یورش ناجوانمردانه احمدی نژاد ایرانی به تخت جمشید ، احساس آرامش یافت و روسفید از آب درآمد.

از تراوشات ذهن بیمارگونه رهبر مالیخولیایی ام القرای مرگ که از سال گذشته با شدت به مورد اجرا گذاشته شده، انگ زدن و متهم کردن روشنفکران و مخالفان به جاسوسی است. سالهاست اقلیت های مذهبی را دست نشانده این و آن معرفی و هنوز اعدام و زندان و شکنجه میشوند. شدت طرح جدید سرکوب و خفقان در سال گذشته به اوج خود رسید و با همکاری مزدوران کیهانی و رادیو تلویزیون پشم شیشه (که خود را ایزوستیا و پراودای رژیم ملایی میدانند) تا آنجا پیش رفته که سئوال کودک از مادر در مورد پرواز پروانه، جاسوسی برای ناسا - نیم نگاهی به عبور فلان ملا از خیابان وابستگی به نیروهای خارجی - سوال مشتری از دکاندار در مورد بهای کالا جاسوسی اقتصادی - نوشتن نامه پدری به فرزند جاسوسی مطبوعاتی و احوالپرسی از دوستان اجرای مقاصد بیگانگان - پرسیدن ساعت از رهگذری جاسوسی علمی و مراوده در مورد بنجل های چینی جاسوسی صنعتی تلقی میشود. داشتن تلفن همراه و یا رایانه در خانه اثبات آنست که متهم از طریق الکترونی با این و آن سازمان غربی تماس دارد. حتی سئوال از خودتان بخاطر فراموشی خرید نان خانه نیز از نطر گردانندگان رژیم ملایی ، جاسوسی مخملی است. امروز در ایران ملازده اسلامی رقمی حدود هفتاد میلیون از کودک و زن و مرد و پیر و جوان و به آسانی تمام آحاد جامعه جاسوس فعال غربند.

اهداف واقعی القای اینگونه اتهامات فردی و گروهی فقط تبلیغات و یا شستشوی مغزی نیست بلکه ایجاد محیط شک و تردید و سوء ظن در شعور فردی و قبول گناهکاری گروهی و لاجرم تصفیه خونین لایه های جامعه است.

انگ جاسوسی ، سیاست قهرآمیز و کهنه ایست که بدفعات توسط اربابان کمونیست در شوروی ، چین و کامبوج بمورد اجرا در آمده که بر اساس سوء ظن فردی و گروهی و با انتقاد از خود و نهایتا تصفیه و قلع و قمع و سرکوبی شدید معترضان و کشتار های میلیونی ، تجربه شده است. برادر مسلمان و الهام دهنده انقلاب ما حضرت آیت الله یوسف گرجستانی ملقب به استالین با برچسب (بازیگران امپریالیسم و دشمنان پرولتاریا) از شر حدود بیست میلیون روسی راحت شد. امروز این اتهام بصورت " نوکران غرب و دشمنان اسلام" در ایران ولایت فقیه زده در حال اجرا میباشد.

در ام القرای ظلم اسلامی این کاشفان زباله های متعفن رژیم های کمونیستی حال و سابق و مخترعین انواع شکنجه و پاکسازی ، مجریان انواع ترور و بمبگذاری در داخل و خارج از مرزها ، بهشتی خیالی را برای سیاست مداران ناکارا و بی نسب و نامسئول پدید آورده اند. نسبت دادن همه نارسائیها ، غلط کاری ها و کمبودها به غرب نیز از همین سیاست نشئت میگیرد و کلا هر چه را که مطابق میل و روش فکری رژیم نیست لاجرم غربی و پشتیبانان آن جاسوسند و علیه امنیت ملی (بخوانید بقای آخوندی) اقدام شده است.

اتهام جاسوسی روشی است آزمایش شده و با رهنمون و تایید اربابان و کارشناسان روسی و چینی و کره شمالی و کوبایی رسیده و اجرای آن با مالیخولیای قدرت طلبی مطلقه و خلیفه گری ملایان ایرانی سازگاری کامل دارد و برای ایرانیان در وهم و خیال و موهومات گذاشته و سیاست ندیده و نشنیده ، نسخه پیچی شده است. شاید سوال شود چرا جاسوس شرقی نداریم که پاسخ آن بسیار ساده است. با وجود 350.000 کارشناس بلوک کمونیست در ایران و مستشاری در کلیه شئون زندگی و صنعتی و اقتصادی نیازی به جاسوسی نیست. اربابان جدید از همه جزئیات امور صنعتی و نظامی و اقتصادی ما مطلع و الگو دهنده به مزدوران اجرایی رژیم ملایی هستند. بدون وجود آنها چرخه ولایت فقیه بحرکت در نمیآید.

درچه بندی ستاره ای (نمونه دانشجویی آن در ایران ملا زده) نیز همان روشی است که بر اساس آن در بلوک شرق مخالفان را طبقه بندی امنیتی و بنوبت یا دسته جمعی رهسپار دیار عدم یا زندانهای بی بازگشت مینمودند. از دید گردانندگان رژیم این نیز آخرین سلاح نیست و شگردهای حیوانی بسیاری توسط برادران مستشار کمونیست به مزدوران جانی و ضد بشر ام القرا آموزش داده شده و میشود از جمله استفاده از زندانیان یا دستگیر شدگان برای آزمایشات سلولی و میکربی که با دقت و مخارج زیاد در حال اجرا و پیشرفت است و اجساد زندانیانی که صاحبان آنها اجازه حتی دیدن یا کالبد شکافی آنرا ندارد شاهد آنست که آنها بمرگ ادعا شده رژیم فوت نکرده یا کشته نشده اند.

از برجسب های جدید که نمایشگر وحشت و ترس رژیم واقعی رژیم است ، اتهام دست داشتن در انواع انقلابات مخملی و نرم و نازک و تدریجی و نارنجی و صورتی و آبی راه راه است. این نوع اتهام را اغلب برای روشنفکران و تحصیل کرده های دلسوز و همچنان نیمهِ خاموش ملت ایران یعنی بانوان که 28 سال است ابزار جوجه کشی رژیم و کارخانه شهید سازی بوده اند و همواره برای حق و حقوق غصب شده خود تلاش میکنند در نظر گرفته شده است. در حکومتهای کمونیست این روش ارعاب بعنوان " خائن به آرمان توده ها" نام برده شده. از آنجا که بگواهی تاریخ ، وطندوستی و ملیت و اصولا کلمه ملی با اسلام قلابی و بدعتی ملایان منافات داشته و عرب پرستی دستاویز و ابزار تجارت آنان میباشد و حتی در قانون اساسی بی سروته آنان با نوعی توهین و تمسخر با ملی گرایی برخورد شده و لذا نمیتوان اتهام وطن فروشی را بکسی وارد کرد که خلیفه گری آرزویی ولایت فقیه ، مرز و بومی برای سیطره قدرت شیطانی خود نمیشناسد. اگر چنین نبود تمام آخوندک های حکومتی را با این اتهام میشد بدادگاه کشانید و محکوم کرد.

امروز ایرانیان اسیر دو جبهه مخوف و مطرود جهانی هستند ، رژیم اسلام بدعتی ولایت فقیه و لابراتوار انسانی کهنه کمونیستهای منفور با ظاهر نو. عقاید ضد بشری هر دو نیز تغییر نیافته است. شعار تئوریسین های شوروی آن بود که:

اگر سه چهارم مردم دنیا کشته شوند مهم نیست ، مهم آنست که یک چهارم باقیمانده کمونیست باشند.

شعار آخوندک ها نیز با کمی تغییر همین است که:

اگر اکثریت نابود شوند مهم نیست ، مهم آنست که آنچه باقی میماند ذوب شده در ولایت فقیه باشند.

به اطراف خود بنگرید ، جز این واقعیتی نمی شنوید و نمی بینید.

داشتم نماز شب می خواندم رسیدم به دعای چهل مومن ، غرق در نامبردن اشخاص مومن بودم که از ته دل برایشان طلب مغفرت می کردم چشمهایم بسته بود در همان حالت پیرزنی را دیدم ، درب اتاقم ایستاده بود، مثل یک شتر مرغ بود گردنش مانند شتر و بدنش دقیقاً مانند مرغ می کرد اشاره میکرد که برای من هم دعا کن . خلاصه بعد از نماز بهش گفتم : چند سالته ؟

جواب داد : 3254 سالمه

گفتم : تو خونه ما چکار می کنی چرا تا حالا تو را ندیده بودم.

گفت : خیلی وقته که اینجا م از ترس تا می آیی به خانه من می روم بیرون ، آهسته می روم و آهسته می آیم تا تو منو نبینی امشب دیگه خسته شدم من از گناهانی که کردم ناراحتم برام دعا کن . ( صورتش بسیار چروکیده و موهایش فر و ژولیده بود ، فهمیدم که حامله است و دوران حاملگی اش 5 سال است ) بنا به گفته خودش

اما بعد از آن هر روز می دیدمش توی اتاق آخری خانه ما بود یکروز دیدم داره بی قراری می کنه گفتم چی شده ؟ چیزی نگفت فقط با اشاره اتاق آخری را نشان داد رفتم داخل اتاق ساعت 3 نیمه شب بود دیدم یک جن بسیار سیاه و هیکلی داخل اتاق دراز کشیده و خرناس می کشد ، بیدارش کردم و او را از اتاق بیرون کردم ( ماجراهای زیادی بعدها برام درست کرد ) این شتر مرغ ، پیرزن مظلومی است خیلی اذیت و آزارش می کنند ولی وقتی عصبانی می شود قیافه اش واقعاً دیدنی است و حمله های سختی می کند که من تعجب می کنم .

خلاصه چند سالی بود که می دیدمش ولی مدتی است که دیگر نمی بینمش بعضی وقتها که یادش می افتم برایش دعا می کنم که خدا از گناهانش بگذرد.

اینها را به صورت خیلی خلاصه می نویسم اگر پرده از روی چشمهایتان برداشته شود هر روز برایتان چیزهای جدیدی منکشف می شود که غرق در حیرت می شوید.

جاده حیرت بسی پر پیچ بود لطف ساقی بود و باقی هیچ بود

راقم اثم السید محمد صالحی