Invisible Hit Counter
ورجاوند
سال 1389
سال تبلور آزادیخواهان ایرانی
سال سقوط ولایت مطلقه فقیه
Friday, September 24, 2010
تحمیق سی ساله

از شروع ظاهری جنگ ایران و عراق سی سال میگذرد. جنگی بی فرجام که میزان تلفات جانی و خرابی آن برای ایران ده ها بار بیشتر از عراق بود. جنگ حساب شده ای که بیش از سه میلیون کشته و مجروح را برای دو طرف بهمراهی داشت و نابودی صنایع نفت ، پالایشگاه ها و کشاورزی ایران ادامه آن و غیر از دروغ ، توطئه ، نابودی فرهنگ غنی و شکستن غرور مردم ایران چیز دیگری برای مردم ایران و عراق به ارمفان نداشت.

هشت سال جنگ که بنا بگفته بعضی از سیاستمداران ورشکسته ، مایه اقتدار حکومت خمینی و دارودسته اش شد. جنگی که در طی آن تصفیه حسابهای ملایان با یکدیگر تلاقی کامل یافت و در طول آن بسیاری از مخالفان و یا کسانیکه احتمال سربلند کردن در مقابل خمینی را داشتند سر به نیست شدند.

در طول هشت سال جنگ چه کاشانه ها که ویران نشد و چه امیدها و زندگیها که بباد نرفت. در عوض سردمداران اطراف خمینی و کسانیکه با او یک کاسه بودند بال و پر گرفتند و از جمله آنها شاهرودی و خامنه ای است. جنگ بازندگانی نیز داشت که میتوان از بهروانی ، موسوی ، بنی صدر ، بازرگان ، قطبی ، بهشتی و یزدی نام برد که همگی بنوعی تصفیه و یا تاریخ مصرفشان گذشت.

از همان ابتدای فتنه خمینی کاملا معلوم شد که ملایان قدرت اداره ، مدیریت سیاسی ، اقتصادی ، قضائی و نظامی ندارند و این را بارها خمینی به لطایف الحیل بر زبان آورد که آخوند عرضه و لیاقت اداره امور مملکت را ندارد. علاوه بر مرتجع و منتقم و بدبینی مفرط که ذات اصلی وی بود ، ضعف دیگر خمینی آن بود که شناختی از فرهنگ و مردم ایران نداشت. بازاریان و مرتجعین دیگری که بارها به نجف رفته و پول دزدی و غارت از مردم را به شکم وی سرازیر کرده بودند اطلاعاتی کاملا غلط از نحوه زندگی و بافت اجتماعی و میزان مدیریت توانای ایرانی را بوی ارائه داده بودند. بحدی که وی باور کرده بود مردم ایران آنقدر بیسواد و نافهمند که بدون راهنمائی خارجی ها حتی بلد نیستند تنبان خود را بالا بکشند.

اطراف خمینی از همه نوع فرصت طلب افراطی دیده میشد از چپ چپ تا راست راست ولی نفوذ چپهای اسلامی در خمینی روز بروز بیشتر میشد و با سیاستهائی ویرا به بجانب خود میکشیدند و مشاوران اصلی را بعهده داشتند.

در طول سالهائی که فقط منبر میرفت فهمیده بود که با تحقیر و کوچک کردن این و آن میتواند بزرگنمائی کند و خود را تحفه برتر نشان دهد و در پیری این امر آنقدر در وی اثر گذاشته بود که باورش شده بود شخص بزرگ و فرزانه ایست و توانائی رهبری دنیا را نیز دارد!

حتی زمانی اعلام نمود که "محمد اشتباهاتی کرد و من آمده ام تا آن اشتباهات را اصلاح کنم" هر چند دو روز بعد و تحت فشار مفتی های الازهر و مکه و بغداد حرف خود را عوض نمود و آنرا خط روی خط افتادن سیمهای برق میکروفون نامید و گفت من چنین نگفتم بلکه گفتم نگذاشتند محمد وظیفه الهی خود را بانجام رساند و این وظیفه ماست که خواسته محمد را جامه عمل بپوشانیم. سپس با رایزنی چپ های افراطی حمله کلامی به مصر و عربستان و سایر کشورهای عربی و از جمله عراق را آغاز نمود و کلیه سران کشورهای اسلامی را خائن و خائف و دست نشانده و عامل خارجی نامید.

خود بزرگ بینی وی باعث شده که بارها روضه بخواند که اسلام ناب محمدی را در سراسر دنیا گسترش خواهد داد ولی منظور اصلی آن بود که غیر از خودش نه کسی مسلمان است و نه از اسلام چیزی میداند!

شبه نظامیانی که نام کمیته و بسیج بر خود نهاده بودند و با داشتن یک قبضه ژ3 یا کلت یا یوزی خود را در مقابل مردم غیر مسلح ارباب و بزرگ میپنداشتند بوی تلقین میکردند که حتی با دست خالی میتوانند دنیا را فتح کنند و تنها سلاح آنها ارتش بیست میلیونی خواهد بود!

یکی از کسانی که بخوبی و ظرف 15 سال قبل از آن از وضعیت زندگی و زیر و بم کار و عقده های خمینی اطلاع کامل داشت صدام حسین بود. صدام توسط نیروهای اطلاعاتی خود میدانست چه دستهائی در کار بوده و چگونه خمینی یکشبه بر سریر سلطنت ایران نشسته است. میدانست بسیاری از ماموران شرق و غرب بارها با وی تماس داشته و ملاقاتهای محرمانه ای با وی داشته اند. ولی حتی سفیر شوروی در بغداد نتوانست ویرا متقاعد کند که این ملاقاتها جنبه سیاسی نداشته و فقط دلجوئی از وی بوده است!

از طرفی خمینی که از سالهای پیش از وطن رانده و در عراق تحقیر شده بود ، شمشیر انتقام خود را علیه همه کسانی که در این تحقیرات سهمی داشتند بکار برد. از شریعتمداری که ناجی وی بود تا راننده ایکه ویرا برای تبعید به فرودگاه مهرآباد برد از دم تیغ گذراند.

خمینی که صدای قاموس مرگ را شنیده بود و فرصت را کوتاه میدانست انتقام از صدام را هدف شماره یک خود قرار داد. سپاه پاسداران تازه پا گرفته با کمک مزدوران شیعه عراقی ترور طارق عزیز را اجرا نمودند که نافرجام ماند. قرارداد استقلال بحرین را مردود شمرد و مزدوران شیعی بحرین دست به تحریکات دامنه دار زدند. در کویت یکی دیگر از همین مزدوران کویت را سرزمین شیعه و برخوردار از رهبری خمینی اعلام نمود.

پرتاب نارنجک و بمبگذاری در بازار بغداد و دستگیری یکی از مزدوران سپاه که برای خرابکاری به عراق اعزام شده بودند و تحریکات مرزی مکرر از بمباران مناطق کردنشین عراق گرفته تا حمله شبانه به پاسگاههای آن سوی مرز شلمچه و خسروی از برنامه های دیگر سپاه پاسداران بود تا اوضاع داخلی عراق را نا امن و نا آرام و مردم عراق را علیه صدام تحریک مینمودند.

نشان دادن سر بریده دو مرزبان عراقی در مقابل دفتر اطلاعات سپاه پاسداران در اهواز ، دامن زدن به این تحریکات حساب شده بود.

ورود یاسر عرفات به ایران و اصرار سرکردگان سپاه پاسداران نظیر چمران تروریست که هنوز عناوین سرداری و سرتیپی را یدک نمی کشیدند ( شمخانی اولین آنها بود ) به خمینی چنین تلقین و وانمود میکردند که نه فقط اشغال خاک عراق در ظرف یک هفته امکان پذیر است بلکه توانائی آنرا دارند که ظرف یک ماه اسرائیل را نیز فتح و فلسطین را آزاد کنند!

یکی دیگر از عوامل مهم دیگری که خمینی را به اینگونه تحریکات در جهان اسلام ترغیب مینمود آن بود که خمینی از ارتش شاهنشاهی بشدت متنفر بود و سران شبه نظامی اطراف بیت رهبری فشار میآوردند که به هر نحوی شده باقیمانده ارتش شاهنشاهی را از سر راه برداشته تا هیچ قدرت نظامی و مردمی باقی نماند که مزاحمت برای رژیم ملایان را فراهم نماید. خمینی بارها قصد انحلال ارتش را دااشت ولی میدانست چند چاقوکش و زورگیر سرگذر و جاکش شهرنو توان اداره شبه نظامیان کمیته و بسیج و سپاه پاسداران تازه ایجاد شده را ندارند.

از طرفی صدام نیز که از معاهده الجزایر دال بر رسمیت شناسی حقوق ایران بر اروند رود ناراضی و تحقیر شده بود با کمک سایر ممالک اسلامی و شیخ نشینان حاشیه خلیج چنین برنامه ریزی کرده بود که با جنگی ضربتی خمینی را سرنگون و ایران را اشغال و ایرانستانی که محمد رضا شاه از آن میترسید جامه عمل پوشاند. شوروی و چین صدام را علیه ایران تشویق میکردند زیرا از منافع دراز مدت خود دور شده بودند.

حمله هوائی و توپخانه در روز 13 شهریور 58 به داخل خاک کردستان عراق این بهانه را به صدام دیکتاتور داد که نقشه حمله ضربتی به ایران را سرعت بخشد و 18 روز پس از آن بمب افکن های عراقی بسیاری از فرودگاههای ایران را بمباران و حمله چند جانبه نیروهای زمینی عراق بخاک ایران آغاز شد.

ورود نیروهای زمینی عراق بداخل خاک ایران با کمترین مقاومت نظام روبرو شد تا جائی که سرعت عقب نشینی نیروهای نظامی ایران ، فرماندهان عراقی را به شک انداخت که نقشه ایران آنست که نیروهای عراقی را در داخل خاک ایران گسترش داده و پخش کرده و سپس به تله اندازند. ولی واقعیت آن بود که با آنکه به خمینی و سایر مسئولان ایرانی اطلاع داده شده بود که صدام قصد حمله به ایران را دارد ، کارنشناسان نظامی بیت رهبر ویرا مطمئن کرده بودند که صدام نه از نظر نظامی توانائی حمله و نه شهامت آنرا دارد که بخاک ایران چشم زخمی بزند!

رویهم رفته حدود 400 شهر بزرگ و کوچک و روستای مرزی در طول 8 سال جنگ در اختیار ارتش عراق بود و صدام خود را فاتح قادسیه مینامید. هر چند در تبلیغات دروغین ماموران جمهوری اسلامی راه قدس از کربلا میگذشت ولی سپاه پاسداران و ارتش نابود شده ایران نتوانست این مناطق را از دست عراق خارج کند و تا پایان جنگ در اختیار عراق باقی ماند.

هرچند صدام مایل بود بقیه خاک ایران را نیز اشغال کند ولی فشار شوروری و چین از یک طرف و همکاری آمریکا با جمهوری اسلامی از طرف دیگر و همچنین عدم پابندی سران کشورهای اسلامی به قول های داده شده به صدام و تحت فشار آمریکا باعث شد صدام بیش از این در خاک ایران نفوذ نکند زیرا از خالی شدن پشت خود میترسید و بزودی فهمید نه شوروی قابل اعتماد است و نه چین. از این نیز نباید گذشت که آلمان و فرانسه و انگلیس نیز یکی به میخ و یکی به نعل میکوبیدند. هم تسلیحات جنگی به ایران میفروختند و هم میراژ و کارخانجات پتروشیمی در اختیار عراق قرار میدادند.

جنگی که قرار بود یکهفته تمام شود به سال و سالها رسید و با آنکه شش ماه پس از شروع جنگ صدام حاضر به بازگشت به مرزهای قبل از جنگ و پرداخت پنجاه میلیارد دلار خسارت جنگی توسط ملل منطقه شد. خمینی به ادامه جنگ پرداخت زیرا وی را مطمئن کرده بودند پیروزی نزدیک است و فقط یک فشار دیگر لازم است!

در حقیقت این شرق و غرب بودند که از جنگ ایران و عراق سود میبردند. آمریکا کمکهای نظامی خود را به دو صورت در اختیار ایران قرار میداد. کمکهای تسلیحاتی توسط دولتهای استرالیا و سنگاپور و ایتالیا و اسرائیل و آمریکای جنوبی همچنین ارسال اطلاعات نظامی از موقعیت نظامی عراق و عکسهای ماهواره ای روی میز اطاق جنگ خمینی و مسلما عاشق چشم و ابروی خمینی هم نبود.

اشکال عمده در عدم موفقیت نیروهای نظامی جمهوری اسلامی آن بود که بخاطر تصفیه خونین و انهدام ارتش و تجربه دار شدن سرداران بعدی سپاه این بزرگترین فرصت و موهبتی بود که خواسته یا نا خواسته در اختیار آنها قرار گرفته بود. ادامه جنگ که خمینی آنرا برکت مینامید امری واجب و حیاتی بود و باید آنقدر آنرا ادامه میدادند تا اولا سپاه به امور نظامی و جنگی وارد شود و ثانیا تصفیه کامل ارتش و برداشتن مهره های اضافی رژیم و سرکوبی مخالفین داخلی و از طرفی انقلاب فرهنگی نمونه مائوئی آن به ثمر برسد.

مسئله دیگری که به ادامه جنگ دامن میزد سرازیر شدن میلیاردها دلار در جیب تفاله های مزدور و سرداران رژیم بود که از رشوه برای خرید سلاح از قاچاقچیان بین المللی گرفته تا ورود کالاهای مصرفی روزانه مردم را در بر میگرفت.

در اواخر جنگ که دیگر حنای رژیم رنگ خود را از دست داده بود ، کاربرد کودکان حتی 10- 12 ساله در جنگ امری عادی شده بود و از این کودکان در جنگ برای پاکسازی میدانهای مین و سایر مصارف عشرتی استفاده میشد.

بی لیاقتی سپاه ، عدم اجرای وعده ها ، فساد ماموران رژیم در توزیع مواد اولیه زندگی ، دروغهای مکرر از فتح الفتوح های خیالی ، کشتار روز افزون نوجوانان در جبهه های جنگ ، رو شدن دست خمینی و اطرافیان ، خیانت های مکرر به آرمان مردم ، بیکاری ، فقر ، ترورهای داخلی و خارجی ، عدم اعتماد به گفته های ملایان ، وحشت و ترس عمومی ، فرار از جبهه ها ، بی برنامگی جنگ ، حمله های هوائی مکرر و گستاخانه عراق در قلب خاک ایران و خستگی مفرط مردم از جنگ بی حاصل باعث شد که همین سرداران دلاور! و ملایان جنگ طلب خمینی را وادار کردند که در آخرین روزهای زندگی پر نفرت و انتقام و کینه خود نسبت به ایرانیان ، جام زهر را زغنبوت کند.

امروز پس از سی سال از شروع جنگ ، هیچکدام از سران رژیم بمردم واقعیات جنگ را نگفته و اسرار دزدی ها ، بی ناموسی ها ، ترور ها و غارت سرمایه های مردمی را پیروزی در جنگ وانمود میکنند.

هنوز از تعداد واقعی کشته شده های جنگ آماری نیست! در پایان جنگ بنا به ادعای شیخ بهرمان فقط 13100 نفر کشته داشتیم ولی آمار وافعی از کشته شدگان یا شهیدان مسلما از مرز پانصد هزار متجاوز است. نباید فراموش نمود که تعداد زیادی از دو میلیون زخمی حاصل از جنگ بی حاصل یا بدلیل عدم مراقبت بهداشتی و درمانی یا بدلیل خودکشی جان خود را از دست داده اند.

هنوز شهرهای مجاور مرزی ، صنایع نفت و پتروشیمی و کشاورزی ویرانه و زخم درونی ملت شریف ایران بی دارو مانده است.

در آینده نه چندان دور تاریخ همه خیانت های رژیم خون و ترور و خیانت را برملا خواهد کرد.

Labels: , , , , , ,

Wednesday, September 22, 2010
امام المفسدین

اخیرا یکی دیگر از بادمجان دور قاب چینان و مزدوران کثیف رژیم ولایت مطلقه سفیه اعلام نموده که از این ببعد ملاعلی پائین خیابانی دیکتاتور درمانده ولایت مطلقه را امام المسلمین نامیده شود!؟

نام و نشان و مقام مزدوران و جیره خواران بارگاه خامنه ای که هنری غیر از پفیوزی و دریوزگی و دستمال بدستی ندارند چندان مهم نیست. مهم آنست که ملاعلی خرفت بقدری حقیر و درمانده شده که مانند بقیه معلوم الحالان رژیم فاسد و مرتجع ولایت مطلقه اش ، دربدر بدنبال نام و نشان و عنوان و شهرت میگردد.

Labels: ,

Thursday, September 16, 2010
رسم روزگار

محمود عباس رئیس دولت خودگردان فلسطین بزبان کمی زرگری به امام المسلمین جهان تذکر داد در امور داخلی مردم فلسطین دخالت نکند.

البته بزبان خودمانی منظور آنست که سوراخ عنابی خود را ببند ، خر خودت را بران که اگر پخی بودی مملکت خود را اداره میکردی.

همین آقای محمود عباس چند روز قبل از آن نیز به ملیجک امام المسلمین جهان گفته بود اگر در خیکت را نبدی آنرا برایت میبندیم.

حقیر خود را موطف دیدم که از جناب محمود عباس و بخاطر آنکه سراسر هیکل امام المسلمین جهان را ترکمون زده اند تشکر نمایم.

فراموش نکنیم این همان فلسطینی است که 31 سال پیش 5000 تروریست ، 3 تریلر کلاشنیکف و بسرکردگی چمران وطن فروش برای ایجاد ترور و بی ثباتی و کشتار مردم کوچه و بازار و آتش زدن ادارات دولتی و غارت بانکها به ایران فرستاد و اولین خارجی که با چمدان خالی به ایران آمد و خمینی گور بگور شده مزد خوش خدمتی او را داد ، یاسر عرفات رهبر تروریستهای فلسطین بود.

ظرف ربع قرن گذشته هر بار صحبت از صلح و آرامش در فلسطین بوده ، ولایت مطلقه فقیه با آن مخالفت کرده و با همیاری حزب الله و خرابکاری در امور صلح ، کشتار زنان و مردان و کودکان فلسطینی را برکتی عظیم برای سرپوش گذاشتن بر مشکلات داخلی خود دانسته است.

Labels: , , ,

Monday, September 13, 2010
تفاوت

دزدان دریائی سومالی در شمال آفریقا کشتی دزدی میکنند و دزدان سرگردنه جمهوری وقاحت فقیه در کوههای عراق آدم دزدی.

دادستان امام المسلمین برای آزادی گروگان آمریکائی درخواست 500 میلیون تومان ناقابل کرده است.

محض اطلاع عرض شد

Labels:

Wednesday, September 01, 2010
ارباب سیاست

در خبرها آمده بود که اعلیحضرت قدر قدرت ، سلطان صاحبقران ، ولی فقیه بی بدیل و همطراز ائمه اطهار چنین افاضت فرموده اند که بنا به روایات ارجحه کار باید دست کاردان باشد.

ضرب المثلی قدیمی بخاطرم آمد که اگر چه سخیف است ولی وصف الحال که با این اوضاع قاراشمیش حکومت 31 ساله ولی فقیه مطلق جور میآید.

میفرماید: نون رو بده دست نونوا اگرچه بسوزونتش ، کونو بده دست کون کن اگرچه بدرونتش.

خوب شد بعد از اینهمه سال حکومت مذبرانه شاهنشیخی ، حضرتش هم فهمید بلاد فخیمه فقیه زده ایران را فقط کسانی اداره میکنند که نه مستشیرند و نه مستشار ، نه لایق مسندند و نه قاطع کار وگرنه رهبر این مملکت هم آدم عاقل و عادل و درست و حسابی بود.

ملا علی جان ، خانه از پای بست ویران است. حکومت خودت هم مثل سفره پهنی است که فقط از ما بهتران دور آن نشسته و همانجا فضولات خود را دوباره تناول میکنند.

در ضمن بیست و نهم کی تورو داخل آدم میدونه که بحرفت گوش بده حضرت فرمان مطاع.

اندرونی که تو باشی محرم

وای بر پیش و پس اهل حرم

Labels: , ,