Invisible Hit Counter
ورجاوند
سال 1389
سال تبلور آزادیخواهان ایرانی
سال سقوط ولایت مطلقه فقیه
Wednesday, July 25, 2007
وحشت بزرگ - بخش 1

مقدمه: بارها مقامات ارشد جمهوری اسلامی اعلام کرده اند که در اوایل انقلاب برایشان غیر قابل قبول و باور بود که رژیم شاهنشاهی با چنان کبکبه و دبدبه و عظمت و قدرت تام در داخل و نفوذ کامل در منطقه چنین ساده و آسان سقوط کند. حتی یکی دوبار خمینی هم به این موضوع اشاره کرد ولی وقوع انقلاب را به خواست خدا و پیغمبر و امام و حتی معجزه نسبت دادتا ابراز واقعیت. با آنکه در ملاقاتهای متعدد با ژنرال هویز قبل و بعد از 22 بهمن 57 و در حضور مشاوران محرم و نزدیک مکللینی نظیر بنی صدر و یزدی و قطب زاده (مثلث بیق) و معممینی بهشتی و فلاتوری و غفاری تفهیم و مسلم شده بود آمریکا از خمینی چه میخواهد و چه انتظاراتی دارد ، ابرام خمینی در آن بود که اول آمریکا باید " مرا " برسمیت بشناسد تا بعد مذاکره کنم و نماینده آمریکا اصرار داشت که با شما در پاریس مذاکره شد ولی شما بتعهدات خود وفا نکردید ، بنابراین قابل اعتماد نیستید و بهانه آورد که آمریکا دولتها را برسمیت نمیشناسد بلکه کشورها را برسمیت میشناسد!

با آنکه مسلم بود قوه قهریه ضد رژیم سلطنتی ، ترورها ، غارت بانکها و آتش زدن ها بمنظور ایجاد جو اغتشاش و ترور فکری و وحشت جامعه لازم و ضروری و حتی حیاتی بود و بازوی نظامی و اجرایی را کمونیستهای وابسته به شوروی و تعلیم یافته در آلمان شرقی و چک اسلواکی و مارکسیستهای اسلامی دوره دیده در لبنان و فلسطین و مصر هدایت شده و رهبری میشد و اعتصابات تماما توسط اتحاد چپ سرسپرده و صاحب نفوذ در تشکیلات نفتی و اقتصادی و حتی دولتی رهبری شده است ، خمینی هرگز مایل نبود بدهکاری به چپ سنتی (ریزه خواران کمونیسم شوروی) و یا چپ مسلمان (مارکسیستهای اسلامی) را پرداخت کند چون از همان ابتدا این واهمه را داشت که مارکسیستها از هر نوعی قادرند همانطور که وی را ظاهرا با سلام و صلوات آوردند ، با طناب و گلوله رهسپار دیار عدم کنند و قدرت را بدست گیرند. با بازگشت خمینی به ایران ملاهای فرصت طلب و حمایت مالی شده توسط بازاریان سنتی ، بوی گوشت تازه بمشام رسیده از لانه های مخفی خود سر برون کردند و بهمراه نفیر فلوت سحرآمیز وی و " آخوند یعنی اسلام " آب پاک و صافی روی دست چپیها که دهه های متوالی مانند گربه ای در تاریکی منتظر این فرصت طلائی بودند ، ریخت.

دکانداران مذهبی قرنها در انتظار چنین فرصتی نشسته و با آنکه تا 15 سال پیش از آن سلطنت را انگ مشروعیت زده بودند ، با روی کار آمدن تئوریسین های مارکسیست اسلامی در مصر و سوریه و عراق راه بقدرت رسیدن را استفاده کامل از نیروی مبارز و جوان چپ افراطی میدیدند و در این راه بود که عقاید کسانی نظیر آل احمد و شریعتی را وسیله و راه گشای رسیدن به هدف خود میدانستند. هزاران رساله ، کتب و مقاله نوشته و ترجمه شده بود که همه آنها را بمحض به قدرت رسیدن میشد با فتوایی بزباله دان ریخت. با کمک بازوی نظامی صد ها تروریست تربیت شده بود که درست در 24 ساعت تومار رژیم سلطنت بسته شد. چراغ سبز کنفرانس گوادولوپ آخرین لگد به جنازه رژیم در هم پاشیده بود که هنوز اسناد واقعی و معاملات پشت پرده آن منتشر نشده است. ناگهان و با کمترین مقاومت اصیل و جدی ، حکومت و قدرت بصورت کاملا قبضه شده بدست خمینی و اعوان و انصار افتاد.

خمینی در آغاز خود را از سیاست جدا نشان میداد و تظاهر مینمود که اداره مملکت باید در دست سیاستمدار ولی هدایت و نظارت در دست متشرع باشد. در نوفل دوشاتو بارها از هدایت روحانی ملت سخن رانده بود ولی بمحض ورود بیخطر به تهران و با برنامه ای که از قبل تعیین شده بود به بهشت زهرا رفت و در اولین سخنرانی مذهبی-سیاسی خود را تاجبخش و دولتساز و بالاترین مقام تصمیم گیری معرفی نمود. هر چند هنوز مشاوران حضور ویرا به خویشتنداری موقتی (تقیه) تشویق میکردند و مایل نبودند طلائی ترین فرصت تاریخی پیش آمده با حداقل تلفات جانی متعارف را با لغزشی تند یا اشتباه مختصر از دست بدهند. مشاهده جمعیت لجام گسیخته و ظاهرا آزادی یافته ، سخنان روی کاغذ نوشته و بازتاب و تائید روضه خوانی ولیمه ای در بهشت زهرا این واقعیت را روشن نمود که : چقدر آسان میتوان مردم تحریک شده را مانند گله گوسفندی ، شبانی نمود. مردمی که نه تصوری از آزادی داشتند نه فرهنگ آزادی را میشناختند ، نه هرگز دموکراسی را تجربه نموده بودند و حتی نمیدانستند چه دستهائی در پشت پرده در روی کار آوردن خمینی دخیل بوده است. مردمی که هنوز حقوق ماهانه و جیره و مواجب آنان از خزانه رژیم شاهنشاهی پرداخت میشد و علیه همان رژیم شعار میداد و عمل میکرد. مردمی که مدتها بود در حقیقت باج میگرفتند تا آتش بزنند و خرابکاری کنند و اعتصاب براه اندازند و با شکم سیر انقلاب کنند! و از همه مهمتر سیل جمعیتی که ابتدا تماشاچی و سپس تحریک شده و ترس ریخته از انفعالات رژیم پهلوی و عقب نشینی های مکرر سیاسی ، اینک نیروی بالقوه ای شده بود که در مسیر سیلاب با غارتگران آینده مملکت همگامی میکردند. مردمی که شاید هنوز هم نمیدانند بهترین گزینه حکومت برای غارتگران خارجی نمونه دیکتاتوری آنست زیرا معامله با یک دیکتاتور همواره کم خطر تر و آسانتر از درگیری با دولتی مردمی در جامعه مدنی و دموکراسی است. مسلم آنکه قدرت فساد میآورد و قدرت مطلق فساد مطلق ولی در دست گرفتن عنان حکومتی غرق در فساد مطلق بهترین محیط عمل برای دستاویزی غارتگران جهانخوار است.

ادامه دارد

Labels: , ,