Invisible Hit Counter
ورجاوند
سال 1389
سال تبلور آزادیخواهان ایرانی
سال سقوط ولایت مطلقه فقیه
مرجع تقلیدم
منبرت را رفتی ؟
صحبتت را کردی ؟
حکم خود را گفتی ؟
اندکی گوش بدار
نوبت من شده است
وقت آن است که از من سخنی آموزی
امتحانت کردم
که ببینم ز خدا می ترسی
راه من از تو جدا شد زیرا
من به تقلید کسی می بالم
که شجاعت دارد
روزی از شوق بلوغ
سفرم را به خدا
با تو آغاز نمودم زیرا
به خیالم تو مناسب بودی
ولی افسوس کنون
دست تو رو شده است
نکند می خواهی
عذر و علت بنویسی که هنوز
دین ما در خطر است
با سکوتت به کدامین آیین
خدمتی می کردی ؟
دین تو خاموشست
نکند ترسیدی
چهره ات را به نماز
به خلائق ننمایند دگر
یا که از سهم امام
توشه ای کم نشود
یا که دین در خطر است ؟
تک به تک مسأله ها را خواندم
ولی افسوس نفهمیدم من
قتل و کشتار همین بی گنهان جایز بود ؟
در کدام مسأله ات
با شکنجه تو کنار آمده ای ؟
یا کدامین آیه
به تجاوز به اسیران و زنان نازل شد ؟
باز هم می گویی
دین ما در خطر است
نه عزیزم من و تو در خطریم
دین اگر دین باشد
مقصدش زندان نیست
مکتبش کتمان نیست
رهروش باطل نیست
مرجعش ساکت نیست
مرجع تقلیدم !
به خیابانها بیا
عاشقان منتظرند
دین ما فریاد است

Labels:

3 Comments:
Anonymous نازخاتون said...
ورجاوند عزیز بسیار زیبا بود و دلنشین. من در فیس‌بوك بهش لینك دادام. ممنون

بسیار زیبا بود ورجاوند عزیز ...کاش این آیت اللها همه دست بدست این شعرت رو میخوندند ....شاید آدم میشدند

Anonymous Anonymous said...
akh ke cheghadr haghighat talkhe