Invisible Hit Counter
ورجاوند
سال 1389
سال تبلور آزادیخواهان ایرانی
سال سقوط ولایت مطلقه فقیه
Friday, May 09, 2008
تریاک

با آنکه زمستان بود ولی هنوز گرمای دلپذیر کویری فروکش نکرده بود همان شب حاجی برنامه ای ریخته بود و مستقیما از هتل به خانه یکی از آشنایان حاجی از خاندان ریگی رفتیم. ریگی شاید بزرگترین طایفه در استان و ناحیه باشد و شهر و روستائی را در بلوچستان و سیستان و حتی جنوب غربی پاکستان پیدا نمیکنید که سبب یا نسبی با این فامیل نداشته باشد. وقتی درب بزرگ خانه پشت سر ما بسته و از ماشین پیاده شدیم ، افرادی را که با لباس بلوچی و کلاشنیکوف روی لبه دیوار داخلی خانه ایستاده و بیرون را زیر نظر داشتند بخوبی میشد دید. صاحبخانه مردی حدود 40 ساله و با چهره ای سیاه سوخته ولی بشاش و گشاده ، بروی ما آغوش گشود. در تاریک و روشنی بنظر رسید که خانه خیلی بزرگ و دیوار آن از کاه و گل ساخته شده که با شرایط گرما و سرمای کویری مناسبت کامل دارد. به داخل اطاق بزرگی راهنمائی شدیم که داخل آن و در مقابل همه دیوار اطاق پشتی و مخدعه و متکای گرد گذاشته و تشک های تمیز و سفیدی همه اطراف اطاق را پوشانده بود. به محض نشستن چند نفری وارد اطاق شدند و دو منقل بزرگ و قوری بزرگ و سینی حاوی چند بافور و کاسه های حاوی تریاک حبه شده و قند و چای و خرما و مقداری شیرینی را در مقابل ما گذاشتند و بلافاصله صاحبخانه اولین بافور را کنار آتش گذاشت و بستی به اندازه یک حبه انگور درشت روی آن چسباند و به طرف حاجی دراز کرد و گفت بسم الله ، بفرمائید! همان مردان دوباره وارد شدند و سینی میوه و شیرینی آوردند و در ظرف دو دقیقه مقابل ما پر از نوشیدنی و میوه و شیرینی شد.

چند تعارف معمولی رد و بدل شد و بالاخره حاجی بافور را از دست وی گرفت و بمن تعارف نمود. با ادب دست ایشان را پس زدم و گفتم حاجی میدانی که من اهل تریاک نیستم و سینه درد کهنه را بهانه کردم. حاجی گفت سینه دردت مال سیگاره و تریاق و شفا دهنده اونم همین معجونه. یکی از مردان حاضر که روبروی ما نشسته بود لیوانهای چای را پر میکرد و در همان زمان بافور دوم هم از جانب صاحبخانه بسوی من دراز شد. آنقدر سریع و منظم انجام میشد که بنظر میرسید همه در نقش خود استادند و با چشم بسته نیز انجام میدهند.

از من ابرام و از حاجی و صاحبخانه اصرار. سالها بود چشمم به بافور نخورده بود و بوی تریاک را هم از یاد برده بودم. من اهل تظاهر و جانماز آبکشی نیستم ولی واقعا نه تمایلی به مواد مخدر داشته و نه لذتی از آن برده ام و چند باری که در چنین وضعیتی گرفتار شده ام با اولین یا دومین پک ، حالت تهوع پیدا کرده ام ولی همیشه از بوی تریاک خوشم آمده است. با افتادگی همین مطلب را بیان کردم و حاجی به اشاره به بافور در دست صاحبخانه که در مقابل من گرفته بود و با لحنی که قدری بوی شماتت یا نصیحت از آن میآمد گفت دست مرد را پس نمیزنند.

بافور را گرفتم و کاملا با ناشیگری آتش را به تریاک روی حقه چسباندم! صاحبخانه اشاره ای بیکی از مردان کرد و وی با ادب بافور را از دست من گرفت و آتش را به بست تریاک نزدیک نمود و در عین حال لوله را بسمت دهان من گرفت. چند فوتی و بالاخره اولین پک را به تریاک زدم. هنوز دود را داخل نداده بودم که استکان چای شیرین بسمت من دراز شد. بست تریاک یا بهتر بگویم کله گنجشک جانانه را هنوز تمام نکرده بودم که در دست و پایم رخوت شدید و شل شدن عضلات را از سر تا نوک انگشتان پا حس کردم. چنان سبکی بمن دست داد که بنظرم رسید در حال پرواز در آسمانها هستم. حس میکردم چشمانم در حال بسته شدن است و سرم سنگینی میکرد. چیزی در اعماق بمن نهیب میزد که همین الان سکته میکنم و قبض را امضا.

شاید چند دقیقه از کشیدن تریاک گذشته بود که خارش شدید بدن و پریدگی رنگ چهره من بالاخره کار خود را کرد و شاید خارج شدن از اطاق بخاطر حالت تهوع شدید ، مهماندار و حاجی را مطمئن نمود که من اهل تریاک نیستم و پس از گذشت مدتی و شستن دست و رو و بازگشت به اطاق دیگر اصراری به تعارف نبود و در عوض چای و خرما و چای نبات بود که بشکم بیچاره من سرازیر شد. عقیده آن بود که سردیم شده است و علاج شیرینی است! ولی از سر بزیر انداختن و چهره متبسم آنان چنین بر میآمد که بابا طرف اینکاره نیست!

امروز مواد مخدر و بخصوص تریاک در مهمانی های خصوصی جزئی از ابزار و آداب معاشرت و بعنوان تنقلات مجلس تلقی میشود و به کمتر خانه ای (از اغنیا) میتوان سر زد که اولین تعارف و خوش آمد ، دود و دم و نشئگی تریاک علیه السلام نباشد. این که میگویم کمتر خانه ای اغراق نیست. مواد مخدر شاید ارزانترین وسیله پذیرائی و پیر و جوان طالب آن هستند. برخلاف تصور نا اهلها ، تریاک ماده ای مخدر نیست! بلکه اسباب نزدیکی و تقارب افراد دور و نزدیک و نشانه دوستی و مهمان نوازی میشود. بهانه های زیادی در مورد استفاده و مد روز بودن از مواد مخدر و بخصوص از تریاک و شیره شنیدم. از اوضاع سیاسی و فشار اقتصادی! و مسائل خانوادگی گرفته تا نگرانی و اضظراب و بیکاری در میان مردم! اغلب مصرف کنندگان تریاک بر این عقیده اند که علت ممنوعیت قلیان در قهوه خانه ها و اماکن عمومی بدلیل مخلوط کردن تنباکو با دانه های ریز تریاک است و کمتر قهوه خانه ای میشد پا گذاشت که در لابلای بوی دیزی و چای و قلیان بوی تریاک بمشام نرسد و بجایی رسیده بود که علننا در اماکن عمومی تریاک را زیر پوشش لایه ای از تنباکو و با کمک قلیان میکشیدند.

از حق نگذریم که تنباکوهای عربی نیز نقش بسیار موثری در پوشاندن بوی تریاک در هنگام قلیان کشی دارد و بوی پوست سیب و به و سایر گیاهان معطر براحتی میتواند بوی تریاک را منتفی سازد ولی از اثر تخدیری مرفین تریاک چیزی کم نمیکند. روش هم خیلی ساده است. تریاک را در ورقه ای آلمونیومی میپیچند و با سوزن یکی دو سوراخ کوچک روی آن ایجاد میکنند و آنرا زیر تنباکو میگذارند که با گرم شدن تدریجی ، تریاک به آرامی شروع به سوختن نموده و با کشیده شدن قلیان همراه با دود تنباکو به ریه بلعیده میشود.

سیخ و سنگ یا همان بافور فوری نیز جایگاه ویژه ای در میان مردم و بخصوص مسافران و مهمانان سرپایی دارد! وسیله جالبی که بارها و در مواقع ضروری! توسط حاجی امیر مورد استفاده قرار گرفت ، فندکی بود گازی که بنوع الکترونی معروف است و در باد شدید نیز روشن میشود. میله فلزی باریکی اطراف بدنه این فندک قرار داده و انتهای میله روی دهانه خروج گاز فندک قرار میگرفت و با چند لحظه روشن ماندن فندک این میله داغ و سرخ میشد. فندک را خاموش و میله داغ را روی سوزنی که تریاک بر سر آن بود قرار میگرفت و با کاغذ لوله شده ای دود آن به ریه راهنمائی میشد. البته چون هنوز سال جدید نیامده بود که سال ابداعات و اکتشافات نامیده شود ، این ابزار را نمیتوان بعنوان اختراع امت همیشه در صحنه ثبت نمود! ولی اگر مساعدت مالی بشود مسلما قابلیت فروش بازار جهانی را دارد و میتواند درآمد سرشاری را بخزانه امت اسلامی وارد کند.

هروئین هم بازار پر رونقی دارد و بهای آن از سیر کردن یکبار شکم ارزانتر است. مصرف کنندگان آن از جوانان تا معتادان حرفه ای ولی زنگ خطر آنکه در میان زنان معتاد نمره بسیار بالائی دارد. بخث خالص بودن یا نبودن آن را از خود آنها باید پرسید و نظر بر آن بود اغلب هروئین موجود در بازار از بهترین ها و خالص و ناب است.

کوکائین را فقط در طبقه بسیار مرفه و بالای اجتماع میتوان پیدا نمود و با آنکه بومی ایران یا همسایگان نیست ولی دلیل بر آن نیست که پول خوب برای تهیه آن پرداخت نشود.

قرص و کراک و نوعی دیگر که به الماس و کوه نور معروف بود از بدترین نوع مواد مخدر است و متاسفانه دامنگیر جوانان. این مواد ارزانتر از یک پاکت سیگار و مرفین و هروئین و به دو گروه تعلق دارد یا جوانانی که امکانات سور و سات منقل را ندارند و در مهمانی های خانگی و پارتی ها از آن استفاده میشود و یا معتادانی که کار از کارشان گذشته است. اغلب قریب به اتفاق اینگونه مواد ساخت آشپزخانه های داخلی و با کثیف ترینو آلوده ترین ابزار توسط سوداگران دست سوم و چهارم داخلی تهیه میشود.

حشیش هم که تفاوتی با سیگار معمولی ندارد و معمولا در مدارس و بین نوجوانان دست بدست میگردد. چرس و بنگ بسیار قدیمی ، دمده و به نسل دایناسورها تعلق دارد ، هرچند در گوشه خرابه ها بعنوان تفنن و توپ شدن (فول شدن) معتادان خراب و پس از مصرف مواد ارزان قیمت طرفدارانی دارد.

Labels:

4 Comments:
Anonymous Anonymous said...
جناب ورجاوند واقعا وحشتناکه شنیدنه این اوضاع... خیلی خوب توصیف کردید...از کشیدن تریاک گفتید من یادمه اون موقعها اگه بچه ها گوش درد میگرفتن میبردنشون پیش کسانی که تریاکی بودن او هم تریاک رو میکشید و دودش رو به گوش بچه ها میداد ...و احساس غرور هم میکرد عین دکتری که علاج مردم دستشه ...خود مردم و این فرهنگه که قانونی میکنه تریاک رو ....و همونطوری که گفتید بسیار عادیه در بین مردم ...خدا میدونه چند سال طول بکشه تا مردم واقعا بفهمند خطر این مواد رو برای خود و اجتماع و بچه هاشون ...

Anonymous Anonymous said...
بسیار تلخ و عین حقیقت
جناب ورجاوند به نوشته شما با اجازه لینک دادم...

Anonymous Anonymous said...
بسيار زشت و غم​انگيز است چهره ای از ایران که توصيفش را کرديد. دلم به درد آمد. شنيده بودم ولی می​خواستن باور نکنم تا اين حدش را. مرسی از پست شما ورجاوند عزیز و مرسی از دختر همسایه​ی نازنین به خاطر لینک دادن به این مطلب...

نازخاتون
nazkhatoun.com

Anonymous Anonymous said...
ورجاوند عزیز کاملا همین طور است که می گویید. متاسفانه اوضاع اقتصادی این رویه را تقویت کرده. یاد زمانی افتادم که در خانه ی یکی از دوستان در شهری دیگر مهمان بودیم. نزدیک به 15 نفری بودند. از این تعداد فقط 2 نفر مشروب خوردند و باقی پای بساط. همه ی این 15 نفر هم دانشجوی دانشگاه های مختلف.