تاریخ یک صد سال اخیر خاورمیانه وقایع دردآوری را در دل خود دارد که از دید و ذهن بسیاری از هموطنان ما عمدأ بدور نگهداشته شده است. ویرانی شهرها و نابودی چندین نسل ، حقیقتی مشمئز کننده است که سایه شوم خود را بر منطقه افکنده و چنان حس نفرت و انزجاری را بوجود آورده که شاید با براندازی کامل ده ها دیکتاتور قابل حل باشد یا با تشکیل دولتی فدرال از مجموع سیاستمدارانی جوان و آگاه و مسئول.
توطئه ژنرال ادموند آلن بی با کمک سرویسهای اطلاعاتی و عوامل جاسوسی زبدهِ شیر پیر به امپراتوری عثمانی فرستاده شدند تا مسئله را بررسی نمایند و بدنبال گزارش کامل تحقیقی آنان بود که دسایس کلنل لورنس انگلیسی منجر به نابودی کامل امپراتوری عثمانی و ایجاد مستعمرۀ بدوی نشینی بنام عربستان و .....
سپس فرزندانش فیصل وعبدالله و اعوان و انصار آنان خودمحوران اولیه سرزمینهای عربی و افریقایی شدند. سهم اعراب سرزمین بسیار بزرگ با وسعتی حدود جهار میلیون کیلومتر مربع که از سه طرف بدریا راه داشت. پس از مرگ حسین در 1933 مطابق سنخ و سنت عرب ، ملک نشینهای کوچکتری به صورت ارثیه و بنام فرزندان ذکور وی قباله شد که مهمترین آنها عراق و یمن و سوریه و اردن و حجاز بود.
یکی از نکات تاریخی که همواره از آگاهی مردم منطقه مخفی نگهداشته شده وجود چهار گردان از یهودیان داوطلب در این جنگها بود که برای آزادی سرزمین موعود خود (اسراییل) در ارتش انگلیس میجنگیدند که معروف ترین افسران آن زیو جابوتینسکی و ژوزف تروچیلدر از یهودیان مصری (مقتول در جنگ دوم اورشلیم) و دیوید بن گوریون لهستانی (اولین نخست وزیر اسراییل) و داوطلبانی با مرام صیهونیستی از کشورهای شوروی و آمریکا و کانادا بود که مستقیما در جنگ اورشلیم شرکت کرده و پیروز شدند و کشته دادند.
در همان سالهای اولیه بعد از جنگ اول با فشار اشکنازی های روسیه و حمایت یهودیان اروپا در مذاکرات بالفور وعده مهاجرت و تاسیس کشور دیگری داده شد که اسراییل نامیده میشود. مهاجران یهودی در آغاز با خرید اراضی از اعراب محلی بر مقدار اراضی خود می افزودند و عربها خوشحال از فروش اراضی لم یضرع و بی مصرف و مهاجران نیز شادمان از مالک شدن زمینی که بعد ها آنرا سرزمین آبا و اجدادی خود نام نهادند. به جنبه باستانی بودن سرزمین فلسطین یا اسراییل هم کاری نداریم که قضیه را بسیار پیچیده تر میکند. فقط به این نکته کوچک که اعراب و اسراییل تاریخی هر دو از تژاد سامی هستند. موضوع بسیار مهم آنست که مهاجران یهودی با ورود به سرزمینی که امروز اسراییل نامیده میشود بدنبال تحقق وعده تورات و بازگشت به سرزمین موعود. نباید فراموش نمود که قبل از ورود مهاجران تعداد زیادی از ساکنین آنجا کلیمی بودند و این شاید یکی از دلایلی بود که ورود مهاجران اولیه بدون درگیری یا مخالفت جدی اعراب آغاز شد.
از همان زمان ورود ، تازه واردین یهودی که اکثرأ از شهرهای متمدن اروپایی کوچ کرده بودند ، منطقه را قابل زندگی ندانستند ولی زندگی سخت و پر مخاطره در بیابانهایی بی آب و علف و غیر قابل زیست با شنهای روان و بادهای گرم و نبود وسایل شهری و زندگی و بهداشت و تحصیل و زندگی در شنزارها آنها را بهم نزدیکتر نمود. سیل پول و تجهیزات و از همه مهمتر نیروی جوان و کارآمد و متخصص از سراسر جهان به کمون ها و کیبوتص ها جاری شد. در مدت کوتاهی مهار شنهای روان را آغاز نمودند و از دل کویر آب آشامیدنی خارج نمودند. اعراب محلی که زمینهای خود را فروخته و اغلب به عنوان کارگر روزانه در مزارع جدید کار میکردند ، پس از مدت کوتاهی آن شنزارهای بی آب و علف و غیر قابل سکونت را آباد و سرسبز و قابل کشاورزی و صنعت دیدند. یهودیان تازه وارد ابتدا با صلح و دوستی ولی خیلی زود با عداوت و دشمنی اعراب مغبون شده روبرو شدند. هیزم آور آتش این نفاق را باید سنت های اسلامی اعراب در حقیر شمردن یهودیان و تحریکات مذهبی از سوی مفتی های مسلمان و خاخام های یهودی دانست که کشتارهای متعدد از هر دو سو را فراهم آورد.
ظاهرا کینه ای را که آنرا راز بقا و سنت دیرینه عرب بدوی و تحریکات مذهبی از هر دو طرف با بیداری خونین ناسیونالیست های عرب همواره سد بزرگی برای رسیدن به توافق نهایی برای صلح در منطقه بوده که منجر به چندین جنگ بین اعراب و اسراییل شد. افزایش تنش های مکرر را باید در جنگ سرد و ورود شوروی به صحنه سیاسی-نظامی بدنبال شعارهای حساب شده و فریبنده مکتب کمونیسم به منطقه و شکستهای دنباله دار سیاستهای مزورانه انگلیس و سقوط مکرر سلطان نشینان منطقه و پر کردن خلا قدرت سیاسی – نظامی با جایگزینی آمریکا بجای انگلیس ، اوضاع منطقه را سالهاست شعله ور و یا آتش زیر خاکستر کرده است.
هرچند رویای فریبنده ناصر در احیای امپراتوری اسلامی تحت عنوان "الجماهیر العربیۀ المتحده" هرگز بوقوع نپیوست ولی افکار وی باعث تغییرات خونبار دیگری در منطقه شد.
مردم منطقه که عدم کفایت و کاردانی سران دول خودمحور خود را کاملا حس میکنند به اصولگرایی و سنتگرایی مفرط روی آورده اند. ملوک و سلاطین قدیم جای خود را به دیکتاتورهای جدید دادند که هر روز با روشها و فرمول های احمق پسندانه و پوپولیست نا آگاهان و ناپختگان سیاسی منطقه را به بازی گرفته و این بار سلاح مذهب را بهمراهی مدرنترین سلاحهای قتاله ، قاطع ترین پوشش بر عدم کفایت امور داخلی و خارجی خود قرار داده اند. در همین حال اسراییل با تمام نیرو و توان کشور کوچک خود را با مدرنترین فنآوری و فرآوری های علمی و عملی پیش برده و تنها کشور دموکرات منطقه شناخته شده است.
دیکتاتورها قدرت پرست منطقه که این بار توان خود را در مقابل سیل علوم نوین و جهانی کاملا از دست رفته میدانند با پرداخت میلیاردها دلار نفتی اقدام به احیای اسلام سنتی نمودند و ناگهان در هند ، پاکستان ، اندونزی ، افغانستان ، مصر ، سعودی ، سودان ، مراکش ، بورکینافاسو ، فلسطین حتی آرژانتین و اکوادور و .... اقدام به تاسیس مدارس سنتی "مدرَسَه" و یا "حوزه علمیه" نموده که ظاهرا بنام آموزش قرآن و اصول و قواعد دین به شستشوی مغزی کودکان و نوجوانان پرداخته و در حقیقت سازماندهی ارتشهای تروریستی برای اجرای کورکورانه اوامر آنانست. امروز عملا و با صدای رسا اعلام میکنند که " ارتش انتحاری " تهیه میبینند.
نامهای جدید این پرده پوشی ها را میتوان اسلام انقلابی و ناب محمدی و اصیل در ایران و عراق و سنتی و وهابی در عربستان سعودی و عراق و پاکستان و سومالی و سودان و اندونزی یافت.
اینان با بر پا نگهداشتن آتش کینه و نفاق در منطقه که در این اواخر میرفت تبدیل به صلحی جوان و تازه پا شود با سیاست پوشاندن چشم بر واقعیاتی که در جهان و منطقه خاورمیانه میگذرد ، بار دیگر لبنان را با آتش کشیدند. سیاست "جنگ بخرج من ولی خارج از مرزهای من" را سالهاست در کشورهای اسلامی دیده ایم. در این سیاست جنایتکارانه ، دلارهای سرگردان نفتی را برای پوشاندن ناکارآمدی و ناکامی های داخلی و خارجی دیکتاتورهای کوچک و بزرگ منطقه تحویل گروه های تروریستی از امل و حزب الله و لشکرالطیبه و فلسطین گرفته و یا به حساب یاسر و خالدو مقتدا و نصرالله وارد و با این گشاده دستی اسلامی! خود در قصرهای کاملا محافظت شده خود به عیش و نوش و حکمرانی مطلقه مشغول و به ریش حمقایی که جان خود را بنام جنگجو و آزادیخواه میبازند ، قهقهه مستانه میزنند. جوانان فقیر و بی فرهنگ مسخ شده ای که به ضرب دلارهای نفتی تحریک میشوند و کودکانه وعده بهشت را با بدنهای قطعه قطعه شده قبول میکنند.
من حاکمان اسراییل را پاک و منزه و بیگناه نمیدانم و از آنان دفاع نمیکنم. آنها همانقدر در کشتار و خرابی مسلمانان مقصرند که خودمحوران مسلمان در قتل مردم اسراییل. مسلما ملتی که در مدت شصت سال از بیابانها و تپه ماهورهایی بی آب و علف و شنزارهای روان ، اسراییل مدرن امروز را ساختند نیازی به دفاع من و یا دیگری ندارند.
غم من برای انسانهاییست که جان خود را چه در لبنان و چه در اسراییل و یا هر نقطه از جهان از دست داده اند. برای حدود یک میلیون جنگزده و پناهنده ایست که از هر دو طرف جنگ صدمه دیده اند و خواهند دید.
برای تمام انسانهای زجر دیده و عزیز این جنگ نفرت انگیز و مشمئز کننده نیز پیام دارم که:
این گلوله دشمن نیست که شما را میکشد ، این نفرین دلارهای نفتی گرفته شده از شکم شهروندان ایرانی و سعودی است که بجای آبادانی و توسعه داخلی ، خرج کشتار و دربدری و خانه خرابی شما میشود.
وبلاگ جدید خوشبختانه با مشکل فیلترینگ روبرو نشده
پاینده ایران
راستی یار دبستانی 2
http://yardabestani-2.blogspot.com/
خالی از هرگونه غرض و تعصب
ای کاش همه همینطور فکر می کردند