Invisible Hit Counter
ورجاوند
سال 1389
سال تبلور آزادیخواهان ایرانی
سال سقوط ولایت مطلقه فقیه
Thursday, July 13, 2006
به کجا میرویم؟ آغاز یا پایان

خمینی در زمان حیات از اطرافیان نزدیک و بخصوص چند تن از نزدیکان از جمله رفسنجانی و خامنه ای و نوری و احمد خمینی و .... با تاکید خواسته بود که فقط خامنه ای را به جانشینی وی " انتخاب " کنند. وی عقیده داشت که قبای رهبری جمهوری من درآوردی اسلام فقاهتی برازنده هیچکس بجز خامنه ای نیست و کسی جز او نمیتواند سکّاندار باشد و ناخدائی این ارثیه شوم را بعهده گیرد. ارثیه ای که از همان ابتدای امر نفرین شده و آلوده و آغشته بخون هزاران انسان بود باید با ادامه کشتار و زندان و شکنجه هر گونه دگراندیشی به بقای خود ادامه میداد. حکمی را که خامنه ای دریافت کرده بود نه خواست مردم کوچه و بازار و نه شورای نمایشی نگهبان بود و نه هیچکس توان تنفیذ در آن. کلام خمینی هنوز برش داشت و قصور در اجرای آن نا ممکن. این خواسته و یا وصیّت شفاهی را هرگز رسما منتشر نکردند. زیرا خمینی میدانست که مطابق عرف ملایان ، فرمان و حکم و هرگونه رساله و استفتا تا زمان حیات مفتی آن اعتبار دارد ولی با این حال کسی را نیز توان مخالفت با آن نبود بجز احمد خمینی که جسته و گریخته و گاهی در میان محارم از آن سخن میراند و بنا به گفته حسن فرزندش بخاطر زیاد دانستن! و ادعای بخشی از میراث که بر اساس دانسته های حضوری ، بدستور شخص خامنه ای و توسط باند سعید امامی ، سر به نیست شد. روح الله بخوبی از سرگذشت حبیب الله " بچه سقا " و عاقبت وی آگاه بود. خواسته او بیشتر برای بقای نام نیک! خودش بود تا دلسوزی برای ملت ایران و بدعت خلیفه گری شیعه.

با آنکه رهبری ارثیه ای مطلوب برای جاه طلبی خامنه ای بود و دستش تا مرفق در خون آلوده ولی وی برازندگی آنرا نداشت و تقریبا همه انتظار داشتند رفسنجانی جام زهر خلیفه گری را نوش کند! شاید بهمین دلیل مافیای مذهبی - سیاسی یک شبه و در پشت درهای بسته ویرا بدرجه آیت اللهی مفتخر و رهبر خلفای شیعی دوران نمودند!

خامنه ای خیلی زود فهمید بهای انتصاب خود را باید بپردازد و پشت آنان را که پشتش را خارانده اند باید بخاراند.

خامنه ای به فوریت روح وصیت خمینی را درک نمود و فهمید ادامه خلافت با تکیه بر مردم متلون المزاج و حامیان حزب باد ، غیر ممکن است و بهمین جهت اقدام به تقویت پشتیبانان و مزدوران حرفه ای ( سپاه و کمیته و بسیج و سازمانهای اطلاعاتی- ضربتی) نمود و کسانی را که مخالف و خار راه میدانست با تدابیر و روشهای تروریستی و غیر انسانی همان مزدوران از سر راه برداشت.

" ولایت فقیه " که اندکی بعد از کشتار بی حد و حصر و قربانیان فراوان ، میان بند " مطلقه " را نیز به آن وصله زده بودند ، هر روز در دل توده ها به خاموشی میگرایید و با آنکه تبلیغات دولتی ادامه همان شعار های تو خالی و حبابی زمان خمینی بود و نگهداری عامه در دنیای خرافه پرستی و مالیخولیا ، جوانان راههای جدید برای دریافت اطلاعات دست اول و تصفیه نشده یافته و از همه مهمتر تعدادی از مهره های قدیمی رژیم و ناراضیان جدید که اوایل دم از اسلام های متعدد صفوی ، ناب محمدی و علوی و .... میزدند ، امروز از ادامه و بقای همین رژیم ولی با عناوین جدید پروتستانیسم اسلامی یا اسلام دموکراتیک نام میبرند!

اینترنت ، وبسایت و وبلاگ و تلفن همراه و عکاسی کم خرج دیجیتال و سایر فناوریهای جدید آنچه را که رژیم از آن میترسید به دست مردم افتاده و از آن به عنوان ترفندی تقابلی استفاده میکنند. آنچه را که مردم حرات اظهار آنرا نداشتند با کمک امواج الکترونیک بخانه ها راه یافته و اذهان مردمی که سالها در لفافه خفقان و سانسور و نا آگاهی و مهملات و چرندیات یکسویه تزریقی رژیم ، جاخوش کرده بودند به آرامی بیدار و دیگر جنبه خواب و رخوت عمومی خود را از دست داده و دانشجویان و جوانان و کارگران و زنان هر روز حقوق از دست رفته یا تازه ای را طلب میکنند.

........

معماران رژیم از این واقعیت ها بدور نیستند و میدانند ادامه آگاهی مردم و بروز حقایق و وقایع تلخ و دایمی و بهروز شدن آگاهی ها ، ستون های قدرت را هدف گرفته و لرزه بر اندام رژیمی که پایه اش فقط در خون و حبس و نگهبانش گزمه های مغز شسته و باجگیر است. امروز اگر حقوق معوقه کارمندان سازمانهای دولتی و خصوصی از شش ماه تجاوز میکند ولی زیارت و سیاحت خانواده های مزدوران به خارج سر از میلیون ها در سال میزند! و بودجه آن از میلیاردها.

خامنه ای امروز میداند که با دادن باج فراوان به مزدوران قادر به ادامه حیات رژیم مطلقه است ولی زیاد طول نخواهد کشید و این نیز حبابی است بر آب که با مبلغ بیشتر ممکن است شمشیر دولبه بر علیه حکومت شود.

زندانهای آشکار رژیم مملو از آگاهی دهنده گانی است که وحشت از آن دارند نام آنان را سیاسی خطاب کنند. اقتصاد ملی یا کاملا دولتی و یا در دست مافیای ملایان نزدیک به رهبریست.

مردم فساد را کاملا از جانب رژیم و ملایان و ملا نمایان جیره خوار میدانند. در ام القرایی که داعیه حکومت اسلامی دارد ، وجود فحشا ، مواد مخدر ، ارتشاء و باجگیری دلیلی جز دست اندر کار و آلوده بودن ارکان دولتی و دخالت مستقیم ملایان ندارد.

خامنه ای سالهاست که میداند فساد در پستوی خانه خودش و زیر دماغ خودش فعالیت میکند. مراکز متعدد تصمیم گیری و مافیای قدرت از وی و ملایانی که به غلط مبارز خوانده شده نشأت میگیرند و مال دنیا و لذت قدرت چشم و گوش همه آنها را چنان پر کرده که برای ادامه بقا از هیچ جنایتی فروگذار نمیکنند.

قرائن زیادی بچشم میخورد که رژیم و بخصوص شخص خامنه ای دریافته که برای بقای آبرو یا آنچه که حکومت ولایت مطلقه فقیه نامیده میشود دو راه باقیمانده است:

بازگرداندن آبروی فقاهت یا دموکراسی!

فقاهت آبرو باخته است و فقیه میداند آنچه را که علم مینامد نه ارزشی در این دنیا دارد و نه رهنمونی به آخرت! مخصوصا با اصرار بر آنکه آنرا به غلط با سیاست هم ملقمه کرده باشند. فقیه سیاسی یعنی فساد دو رویه و معتقدین واقعی از این پدیده کجدار و مریز منزجر. بزبان ساده ، دیگر در حلق مردم نمیرود که روحانی واقعی آلوده سیاست باشد.

بد نام کردن دموکراسی برای بوق و سرناهای رژیم امری نسبتا آسان و توده پذیر بوده است. کافیست عکسی از فقر در اروپا و یا تصویری نیمه برهنه یا خشونتی در آمریکا را نمایش دهند و به توده های نا آگاه تزریق کنند که: دموکراسی یعنی این! یا برای رد افکار و دگراندیشی بمباران هیروشیما را نشان دهند و بگویند: این هم روشنفکری غربی!

ولی این ترفند نیز دیگر کارآیی ندارد زیرا با شعور و منطق جوانانی روبرو میشود که اینگونه تبلیغات را مسخره و از ماهیت این تبلیغات علیه کارگزارانش استفاده میکنند.

شاید یکی از مهمترین این تدابیر را باید جایگزینی موقتی یا دایمی مهره ها نام برد. وی در ابتدای ریاست خاتمی تصمیم به آن داشت که حکومت بعدی را از معمم به مکلا تبدیل کند و همزمان سران دست دوم و سوم را نیز به مکلا واگذار نماید با این ترفند هم دهان مردم بسته شده و هم بازی کردن و بازی دادن مکلای نا کارآمد و بی تجربه ، مسیر را برای خوشنام کردن و باز پس گرفتن آبروی ملایان شرف سوخته پدید آورد و حتی شاید وضعیتی پیش آید و مردم روزی در خیابانها شعار دهند:

مرگ بر مکلا ، زنده بماند ملا!

روی کار آوردن اجمدی نژاد آغازی بود که غلط بودنش از همان ابتدا مشخص شد و هرچند اجرای این طرح نیز از چاله در آمدن و به چاه افتادن بود که با اشتیاقی گذرا آغاز و با پشیمانی در حال انسجام است ولی حداقل به عامه نشان میدهد که جیره خوار رژیم در هر لباسی باشد گرگی در لباس بره است و آنکس که زجر میبرد همانا ملت اسیر سیاست فقیه خورده ایران است

......

آینده سیاسی ایران از همین امروز روشن است. انقلاب مخملی ، سبز راه راه یا نارنجی (شاید با پسوند اسلامی یا دموکراتیک) ، اختراع رژیم نیست بلکه طرحی است حساب شده و ظاهرأ آبرومندانه و مفُری است سیاسی از بن بستی 28 ساله که از هم اکنون در مغز گردانندگان رژیم در حال تکامل و تکوین و اجرا است.

1 Comments:
Anonymous Anonymous said...
salam haale shoma , ahavale shoma , chetorid ba zahamate ma , khanoom bacheha naveha natijeha hame khoban ishalla ? khob khoda ro shokr dige ....
rasty man nemidoonestam khomeini khodesh gofte ke khameneyye beshe shaahe iran , che jaaleb .....

:-)