Invisible Hit Counter
ورجاوند
سال 1389
سال تبلور آزادیخواهان ایرانی
سال سقوط ولایت مطلقه فقیه
Thursday, August 30, 2007
بی عوض ، بی گله

جاسوس یا تروریست؟

هتل شرایتون بغداد یا سفارت آمریکا تهران؟

سال 1358 یا 1384؟

تعصب یا انتقام؟

444 یا 1؟

مسئله اینست.

ملا­علی ، از هر دستی دادی از همان دست پس میگیری. تازه اولِ کاره.

Labels: ,

Tuesday, August 21, 2007
رهبر؟

پس از مرگ خمینی این توهم را در مفز ایرانیان پدید آورده اند که رهبر ایران و جهان و بقول مداح قمی ، رهبر زندگان و مردگان جهان اسلام شخصی بنام سید علی خامنه ایست. در مکاتبات دولتی باید نام وی ذکر شده و در هر اداره ای نصب تصویری از وی با آن سلف عقب افتاده ذهنی دیگر ، اجباری است. بر هر کوی و بازاری تمثال بی مثال ملا علی پوششی بر دیوارهای شهر و روستاست. خیمه شب بازی و نصب تصاویر و اظهار ارادت ظاهری تنها نشانه ایست که این آلت دست معتاد را خوشحال و زنده و بر راس قدرت نشان میدهد ولی هم خودش و هم اطرافیان نزدیک بخوبی واقفند که ملا علی پائین خیابانی مترسک تقریبا هیچکاره ایست که شمایل بی بدلیلش مانند لولوی سر خرمن بر سینه دیوارها نصب شده و روی کاغذ برای خالی نبودن عریضه از وی و عنوان مسخره رهبری یاد میشود. هر چند برای وی همین کافیست و جسم فرسوده ویرا با ضرب تریاک ناب خراسانی و روح بیمار ویرا با کلماتی که خودش میداند فقط تملق و چاپلوسی محض است ، زنده و بر قرار نگهمیدارند. ملا علی خوب میداند آنها راه خود را میروند و کاری به حرفهای بی سر و ته و افکار مالیخولیائی "رهبر" ندارند و ملا علی میداند همه به وی دهن کجی میکنند و کرکسان اطراف فقط تابع قدرت و پول فراوان حاصل از نفت بی حساب و کتاب هستند و حتی درآمد کل استان خراسان و 3600 کارخانه و مزرعه و موسسه مالی وابسته با آستان رضوی (ارث پدری سید علی به زعامت و حضانت واعظ طبسی) نیز جوابگوی طمع ورزیهای دستمال یزدی بدستان داخلی هم نیست ولی جیره خواران از شرق و غرب را باید راضی نگهداشت وگرنه با دریافت مبلغ بالاتری ، همگان کعبه عوض کرده و دشمنان خونی وی خواهند بود.

دستبوسان خارجی عموما دیکتاتورهای هم پالکی هستند. از کره شمالی و چین و روسیه و بلاروس تا خودفروشان آفریقائی و وطنفروشان لبنانی و سوری و فلسطینی و جوجه چپیهای مثلا سوسیالیست ولی خوشگذران آمریکای لاتین که روز بروز تعدادشان نیز رو به افزایش است ، مایه تسلی خاطر وی و تبلیغات رژیم هستند و فقط با کیسه های دلار تن به مغازلات کراهت انگیز مثلا سیاسی با وی میدهند که دنیا دنیای پول است بخصوص پول بی حساب و بی صاحب نفت دریغ شده از ملت ایران.

معممین و لباده پوشان قمی و قبا بر شانه های مشهدی و نعلین اندازان تهرانی را نیز نباید از قلم انداخت که اگر روزی بر منبری حتی خصوصی اشاره بر آن زنند که سید علی کاره ای نیست ، حکم شکنجه و زندان و اعدام را بر چنین ملائی که ولایت فقیه را نشانه سفاهت بداند بر خود و خانواده خریده است. سیاست آنست که کیسه چاپلوسان پلاس شده اطراف بیت را باید همیشه پر نگهداشت که آخوند را تغییر جهت قبله دادن از آب خوردن آسانتر است و عذر تقیه ، اجازه این تزویر ریائی را میدهد.

از مکلل ها خیال راحت تر است که میتوان سر سبز آنان با اتهام ارتداد و جاسوسی بر باد داد که مبادا کسی زبان سرخش بچرخد و زمزمه کند مگر ما میمونیم که مقلد باشیم!

گرداننده سیاست داخلی و خارچی امروز ایران سران سپاه پاسداران هستند و از عکس العمل مزدوران رژیم چنین بر میآید که تشکیلات اطلاعاتی آمریکا ، تازه سر افعی را پیدا کرده و درست به هدف زده است.

Labels: , ,

Thursday, August 02, 2007
وحشت بزرگ - بخش آخر

از زمان فتنه خمینی ، تمام عناصر پلشت و سیاه درون ، چیزی جز وعده های پوچ و دروغ به مردم نداده اند. پایه گذار این ننگ قرون ، خمینی غیر از فریب و نیرنگ و مرگ چیزی بمردم نداد ، ریشه کار وی در دروغ و فریب توده ها بوده و ملایان غیر از رسیدن به قله قدرت مطلقه دنیوی هیچ تمنای دیگری ندارند. قرنهاست میدانند بهشت و جهنم همین جاست و آنکس که مال و قدرت دارد در بهشت و آنکس که ندارد در جهنم بسر میبرد. برای ماندن بر قله قدرت بلامنازع و بهشت دنیوی راهی بجز دروغ و ریا و تزویر ندارند و روی ماکیاول را در این مورد سفید کرده اند. برای ماندن بر راس قدرت مطلقه ایجاد محیط ترس و وحشت لازم است. همانکه که شاه آنرا " وحشت بزرگ " نامید ، امروز کل جامعه ایرانی را فرا گرفته و تنها روشی را که رژیم در برخورد با هرگونه افکار مخالف یا دگراندیشی داشته سر به نیست کردن ، اعدام ، ترور ، تجاوز به نوامیس و هتک حیثیت بوده است. هرگونه انتقاد از روی دلسوزی حتی از طرف دست اندرکاران رژیم یا اصطلاحا خودیها نیز با شکنجه های روحی مدرن و تجربه شده در بلوک شرق و جسمی اعراب بدوی عصر جاهلیت همراه بوده است.

امروز برای رژیم منفور جمهوری اسلامی فقط بقا مطرح است. " ترور فکری و کشتار عمومی " برای باقی ماندن بر اریکه قدرت تنها تز و داکترین باقیمانده در آستین خالی گردانندگان رژیم خون آشام تاریخ سی ساله اخیر میباشد. شکنجه و تعذیر و اعدام و ترور بخش لایتجزای رفتاری رژیم در مقابله با ترس درونی خود است. امروز رژیم با خود میجنگد و از همه چیز و هم کس حتی سایه خود وحشت دارد. خمینی و معممان رکاب و ملازمین مکلا باور داشتند که مردم گوسفندانی بیش نیستند و با ایجاد محیط ترس و رعب ، همیشه گوسفند خواهند ماند. از تصور وظیفه پیغمبری داشتن خمینی ، اشعه محرکه ساطع شده از موی زنان ، خلیفه گری جهان اسلام خامنه ای ، توشیح و مهر امام زدن به احکام انتصابی ، زندانی کردن امام زمان در چاه جمکران برای استفاده های بعدی ، هاله دار شدن ملیجک گرفته تا این اواخر که اعدامهای دسته جمعی را از کرامات آخوند میدانند و تهدید میکنند که اگر علی بود به روزی صدها هم قناعت نمیکرد. ، این طرز تفکر از مالیخولیای درون و خود بزرگ بینی پایه میگیرد و در نهایت ترس از سقوط ناگهانی ، این سیاست را پیش میآورد که باید وحشت را دایما به جامعه تزریق نمود و با لاف و دروغ و شگرد ننه من غریبم آخوندی آنرا امنیت ملی مینامند.

از خوی حیوانی و ترس از آینده ناشناخته است که هر کسی را که دستگیر میکنند ابتدا از اعدام ، وابستگی و جاسوسی و انقلاب مخملی و ... سخن میرانند و پس از مدتها شکنجه جسمی و روانی به زندان اکتفا میکنند. از آنجا که اکثر قریب به اتفاق ملایان و مزدوران جیره خوار بنا به سنت صیغه و سایر کثافتکاریهای فقهی حتی نام پدر واقعی خود را نمیدانند و فرزندان حرامی هستند ، از توهین و بی آبرو کردن و پائین آوردن شخصیت افراد جامعه نیز ابائی ندارند و همیشه سعی دارند با هر کلامی یا عملی نسبت به هتک آبرو و شخصیت فردی افراد عادی ، برتری دروغین خود را برخ بکشند. اینهم ترس از برملا شدن ماهیت اصلی نیاکان آنهاست. نمونه آن سوء استفاده های تحمیقی و پوشاندن حقیقت استفاده از عنوان سید است. سید و سیده بودن را بمعنای اولاد پیغمبر بمردم تلقین کرده اند که اصولا چنین پدیده یا امری از نظر تاریخی امکان پذیر نیست و پوشاننده واقعیتی تلخ دیگری است. پس از حمله اعراب به ایران که ظاهرا برای گسترش اسلام و در واقع برای دستیابی به ثروت فراوان و نعمت بیکران و علم ایرانیان از راه ببردگی کشیدن زن و مرد ایرانی بود. از بگردن آویزان نمودن تابلو "عجم" بمعنای زبان نفهم و لال که نشانه کامل برده داری عرب مسلمان است تا تجاوز مکرر به زنان و دختران ایرانی که جزئی از تحقیرات غالب بر مغلوب است فرزندان بسیار متولد شدند و برای سرپوش گذاشتن بر این ذلت و خفت عمومی و ملی بود که نام سید و سیده به این کودکان داده میشد چون هیچیک پدر رسمی و شناخته شده نداشتند. سیدات و سادات ایرانی همان حرامزادگان و تفاله های باقیمانده استیلای عرب متجاوزند نه اولادان پیغمبری که ابتر بود. امروز در ایران ما حرامزادگی این بی پدران افتخاری برزگ برای عمامه سیاهان و جیره خواران مزدور است. احمد کسروی اولین کسی بود که پرده این حرامزادگان اسلام اجباری را بکنار زد و خود را " ناسید " نامید.

امروز آن دیوارهای اسطوره ای تقدس دروغین بدلیل جدا بودن ملایان از جامعه ، اشتباهات مکرر رهبران سیاه اندیش و قالب کردن فاجعه ها بعنوان برکات ، نه فقط فروریخته بلکه در تصور بسیاری راه را برای عبور به واقعیت و راستی و پاکدینی باز نموده است. التماس و التجا و بستن خواسته های فردی و چسباندن آن به ریش این و آن مقدسین هم پرده از اسطوره قرون سیاه اندیشی ملایان زیر پوشش مذهب را بکنار زده و برای بسیاری روشن نموده که مذهب فقط دکان بقدرت رسیدن و سوء استفاده ملایان و انصار آنها از سادگی مردم و غارت روحی و فکری آنهاست. برملا شدن نهاد فکری ملایان بود که شعار معروف " اشتباهات مرا بحساب مکتبم مگذار" را از قوطی تمام نشدنی شعارهای بی محتوای رژیم در آورد. امروز مسلم شده که ملایان از افکار و از کردار و از گفتار و حتی از گذشته سیاه خود میترسد و این ترس درونی و واقعی را با شکنجه واعدام و به سیاهچال انداختن و ترور و انتشار و بزرگ نمودن آن به سایر مردم منتقل میکنند. در جوامع پیشرفته سعی تام حکومتها بر این بوده که ترس را با معادل بزرگتر آن مغلوب و منکوب کنند. روانشناسان میدانند جامعه ترسو ، جامعه ای مرده و بازنده و مغلوب است. بهمین جهت دولتهای آزاد اساس سیاست خود را اطمینان دادن به مردم بر وجود امنیت دایمی میدانند. فراموش نکنیم که در سالهای اخیر و بر اساس داکترین نئوکانها در آمریکا و بعضی کشورهای اروپایی ، با سوءاستفاده از دین و ترس از خدا و ایجاد اضطراب عمومی بر جوامع حاکمیت سیاسی میکنند.

وحشت عمیق و ذاتی ملایان مانند خوره ، درون فاسدشان را نابود کرده ولی هنوز هم برای حفظ ظاهر و زردی چهره زشت خود آنرا با خون ایرانیان پوشانده و قرمز نشان میدهند. این سرنوشت حتمی رژیمی منفور است که فقط با سیاست " مقاومت منفی عمومی و نفی کامل رژیم " میتوان به زباله دان تاریخ سقوط داد.

Labels: , ,