Invisible Hit Counter
ورجاوند
سال 1389
سال تبلور آزادیخواهان ایرانی
سال سقوط ولایت مطلقه فقیه
Friday, October 27, 2006
ولایت مطلقه فقیه مدل استرالیایی



یکی از خبرهای داغ این روزها در استرالیا سخنان تفرقه برانگیز و نژاد پرستی ملایی است بنام شیخ تاج الدین الهلالی. که مانند سایر مفتخواران اسلامی از برکت قوانین دموکرات استرالیا گاهی خطبه هایی بزبان عربی بلغور و بعد از آنکه گند و تعفن کلمات ایشان منتشر میگردد با سادگی اعلام میدارد که کلام وی اشتباها ترجمه شده است. ایشان خود را مفتی مسلمانان استرالیا اعلام نموده و در اصل مصری و مدتها گویا در لیبی و مصر و لبنان پیش نماز بوده است.

استرالیا کشوریست پهناور با جمعیتی بیست میلیونی در نیمکره جنوبی که با سیستم دموکراتیک و چند حزبی اداره میشود. درآمد سرانه آن بدلیل صنعت و اقتصاد آزاد بالا و از نظر در صد جمعیت، مجموعه ای از شهروندان 175 کشور جهان است. اکثریت جمعیت تابع کلیسای مسیحی و دومین گروه مذهبی بودایی و سپس مسلمان و کلیمی و سایر فرق است. اصولا داشتن مذهب و پیروی از هرگونه باوری در استرالیا اختیاری و انتخاب شخصی است. بدلایل تربیت اجتماعی آزاد و طبیعت جند ملیتی شهروندان و تمرکز فرهنگ های مختلف در این قاره ، قانون گزار اجازه دخالت مذهب در سیاست را نمیدهد. البته این باعث نمیشود که از تبلیغات فرهنگی و مذهبی هیچ گروهی حقی ضایع و یا از آن جلوگیری شود. به زبان ساده حقوق فردی ، سیاسی و مذهبی فردی مثلا بودایی که تازه به تابعیت استرالیا در آمده با نخست وزیر استرالیا که عضو کلیسای انگلیس است مساوی و هیچیک برتری بر دیگری ندارند. متاسفانه از این آزادی باور های شخصی گاهی سوء استفاده هایی نیز میشود و بخصوص در این اواخر ملای سیدنی آقای هلالی بر اساس وقایع سیاسی و اجتماعی روزانه و متعارف کلماتی را بزبان میآورد که نفاق انگیز و سیاست سوء استفاده از آزادی کلامی است که در هیچ یک از کشورهای مسلمان و دول خاورمیانه وجود ندارد. کلمات مشکوک این شیخ ، نه فقط مسلمانان را ناراحت کرده و علنا گفتار و اعمال خودسرانه و قیمومیت وی بر جامعه مسلمین استرالیا را زیر سئوال میگیرند بلکه مایه نگرانی سایر باورهای متعارف استرالیا شده است.

آخرین خطابه این مفتخور مذهبی در روز عید فطر همان کلمات ملایان حاکم بر ایران یکسال بعد از انقلاب را بخاطر میآورد که بزبان عربی گفته است: اگر تکه گوشت برهنه ای را در محلی خارج مثلا در خیابان یا در باغچه یا در پارک عمومی بگذارید و گربه ای بیاید و این گوشت را بخورد ، مقصر کیست؟ گربه یا گوشت برهنه. مشکل گوشت لخم است. اگر در اطاق خودش ، در خانه خودش و در حجاب خودش باشد مشکلی بوقوع نخواهد پیوست!! البته در زیر فشار افکار عمومی ایشان بار ها از سخنان خود عذر خواهی نموده ولی مردم استرالیا آنرا کافی نمیدانند و تقاضای برکناری وی را از مفتی گری دارند.

اشاره وی به حمایت!! و ابراز و اعلام بی گناهی!! چند جوان مسلمان لبنانی الاصل است که 6 سال پیش به چهار دختر وحشیانه تجاوز کردند و همگی به زندانهای طولانی محکوم شده اند.

این طرفداری احمقانه یک مفتی در کشوری که رعایت احترام به مذاهب و فرهنگ ها واجب و حتی در مدارس تدریس میشود و برای زن و مرد فرقی را در جامعه نمیتوان یافت ، سر و صدا و ناراحتیهای فراوانی ایجاد نموده و مردم و رسانه های گروهی اعتراضات فراوانی نسبت به ابراز این کلمات نژاد پرستانه و تفرقه انگیز را در جامعه ابراز حتی خواهان سلب شهروندی و اخراج وی از استرالیا شده اند. البته اینگونه سخنان وی برای بار اول نیست و ایشان بار ها سخنانی را بزبان آورده که نه فقط درخور یک شهروند استرالیایی نیست بلکه بعنوان فرد مذهبی مسئول ، ایراد چنین کلماتی را نوعی توهین به فرهنگ و باور سایر مردم استرالیا میدانند. البته از آنجا که این عالیجناب که مردم وی را به تمسخر خمینی استرالیایی نامیده اند بهانه مسخره دیگری را مستمسک قرار داده و هر بار که چرندی میگوید و تعفن افکار احمقانه وی بالا میگیرد با لحنی کودک فریبانه ای میگوید کلام وی نبوده و یا اشتباها ترجمه شده است!؟

در آخرین دفاعیه ای که اطرافیان مشکوک وی صادر نموده اند آمده بود که بعنوان یک شهروند ایشان حق اظهار عقیده خود را دارند و منهم از همین اصل استفاده میکنم و بعنوان یک شهروند دیگر همین سرزمین . با صدای بلند میگویم: بوی گند افکار ایشان که از خوردن شکر زرد زیادی نشئت گرفته ، مایه تاثر دماغی من شده و بهتر است ایشان اگر راه حلی برای نظم جامعه و تشویق خودسری مردان و مجوز فقهی تجاوز جنسی به زنان را دارند به پایبوسی رهبر مطلقه در ایران و اربابان سعودی بروند و برای دلارهای نفتی ولی فقیه و خادمین حرمین شریفین روضه بخوانند شاید کیسه گشاد جیبشان را با دینار و درهم و دلاری پر کنند. از آن مسخره تر حمایت ملا عبدالجلیل سجید ملای دیگری از همین گروه مفت خواران از انگلیس است که نان چرب و نرمی بوی قرض داده و میگوید: میدانم که ایشان یکی از بزرگترین مبلغین مذهبی بر روی زمین هستند!؟ و این نکته را اشاره میکنم که ایشان باید در گفتار خود تجدید نظر کنند!!

تحریکات شیخ هلالی که افکار عمومی مردم استرالیا را با پا منبری های احمق فیضیه قم و نماز جمعه نمایشی در ایران، حزب الله لبنان ، طالبان افغانستان و وهابیون سعودی اشتباه گرفته ، مسلما عواقب بدی برای ایجاد شکاف بیشتر و ایجاد نوعی سوءظن در کردار و رفتار و منویات صلح طلبانه جامعه محترم مسلمین استرالیا خواهد داشت. همانگونه که دختر خانم مسلمانی در تلویزیون رسمی و در مخالفت با این نوع طرز فکر اعلام نمود: گفتار شیخ هلالی نماینده طرز فکر مسلمانان استرالیا نیست و زنان مسلمان از وی حمایت نمیکند.

البته از آنجا که میگویند ملا همیشه بی چشم و روست وقتی خبرنگاران از وی پرسیدند: چه زمانی استعفا میدهد بار دیگر از باقیمانده شکر زرد میل فرموده و با کپی کردن شعارهای ملایان قم و تهران اظهار فرمودند: بعد از آنکه دنیا را از وجود کاخ سفید پاک نمودیم!؟

از آنجا که زبان ملایی را نمیدانم از کسانی که عربی میدانند خواهش دارم این مقاله را ترجمه و به اینجانب بازگرداندند تا به صورت نظریه ای آزاد شخصا به ایشان دو دستی ارائه دهم.


Wednesday, October 25, 2006
تجزیه یک ملت
امروزه در عراق کشتار و جنایات وحشتناکی در شرف وقوع است که با رذالت تمام به آن انگ و مهر ملی! میزنند

این فاجعه انسانی از زمانی شروع شد که هشت سال جنگ احمقانه بین ایران و عراق پایان یافت و ملایان ایران که آرزوی خلیفه گری جهان را دارند با مخارج بسیار و شستشوی مغزی معدودی از اسیران شیعه عراقی متزلزل و روحیه باخته ، واحد هایی تروریستی و شبه نظامی را بنیان نهادند که بعد ها با ورود بسیاری از نیروهای ویژه سپاه پاسداران نام آنرا سپاه بدر و مهدی نامیدند و جوجه ملای آدمکش و فرصت طلبی را بنام مقتدا صدر ، رهبر روحانی این واحد اعلام و در حقیقت فرماندهی اولین واحد تروریستی آشکار و تشکیلات یافته دولتی قرن بیستم را بنیان نهادند. همزمان با تشکل این واحد تروریست دولتی در ایران ، وهابیون سعودی که سالها با حمایت سیاسی انگلیس و آمریکا و اجرای اصول تفرقه و حکومت مذهبی در خاورمیانه و کشورهای مسلمان آسیای جنوب شرقی بر اساس تعلیمات مذهبی خشک و تفسیر نا متعارف قرآن و سنت و بنیادگرایی تعصب آمیز 15 قرن پیش جزیرۀ العرب را تبلیغ و با تمام اصول تمدن جدید بشری ، مخالف و معاند هستند. آنچه که به زعم وهابیون تمدن غربی نامیده میشود مردود است مگر آنکه در خدمت آنان بوده و به اهداف آنان کمک کند.

بن لادن معروفترین این وهابیون و از نزدیکان حکام سعودی در آسیا و آفریقا تحت حمایت کامل مالی دولت وهابی عربستان سعودی به ایجاد "مَدرَسِه" یا در حقیقت حوزه های مذهبی با آموزش وهابیگری ، حکم ارتداد و کافر بودن غیر وهابیون حتی اکثریت اهل سنت و اقلیت شیعه را تبلیغ و ترویج کرده و میکنند. دلارهای نفتی سرگردان کمک موثر و فراوانی را به پایه گذاری و بقای این امر نموده است.

گفته شده که سیاستمداران آمریکایی در مورد حمله به عراق ، فریب ماموران دوجانبه را خورده اند که حقیقت ندارد بلکه حمله به عراق پوششی برای دولت آمریکا برای پوشاندن شکست روحی ناشی از حمله 11 سپتامبر 2001 و کوبیدن آخرین میخ بر تابوت نفوذ کمونیست در کشورهای منطقه بود. بزبان دیگر دیواری کوتاه تر از عراق بی صاحب را پیدا نکردند. حمله آمریکا و متحدان تحت عنوان واهی وجود سلاح کشتار گروهی (اتمی) و همفکری و ایجاد پایگاه القاعده توسط رژیم صدام در خاک عراق با نقشه ای سطحی و بدن تعمق در اساس و بطن فرهنگ قبیله ای و ریش سفیدی عراق آغاز شد. فراموش نکنیم که خیانت چند وطن فروش عراقی تحت نفوذ مالی و معنوی ملایان قم نشین ظاهرا تاثیر زیادی در گزینش سیاست حمله به عراق را داشته. اسناد منتشر شده دال بر عملکرد مزورانه خائنین عراقی که وابستگی مالی و قومی و مذهبی آنان کاملا مشهود و سفرهای مکرر این مزدوران ثروتمند شده از فقر ملت عراق به ایران و تماسهای مزوّرانه که بیشتر حالت بیعت مکرر و دستور گیری از اربابان را دارد. تا جایی که حتی قوای آمریکایی مستقر در عراق چند بار تعدادی از آنان از جمله چلابی را دستگیر ولی بدلایل نا گفته آنان را آزاد نمودند. این جنایت کاران پشت صحنه فقط به بهای خون مردم بیگناه عراق هم از توبره آمریکا و هم از آخور ایران میخورند.

شاید یک ماه بعد از ورود نیروهای آمریکایی به عراق ، مردم قرن ها سختی دیده و محنت کشیده عراق آنان را بعنوان قهرمان استقبال نمودند ولی زمانی که آثار تخریب ناشی از بمباران و غارت اموال عمومی مردم عراق را توسط نیروهای غربی در رسانه های گروهی به نمایش گذاشته شد و نیت اصلی قوای متجاوز که دستیابی به نفت و انتقام از صدام بود ، روشن شد ، ناخرسندی شدید مردم کوچه و بازار خیلی سریع جای خود را به نفرت و انزجار از نیروهای منکوب کننده رژیم صدام داد. حمله به عراق بر خلاف آنچه گفته میشود ، نتیجه ای دموکراسی را به دنبال ندارد و ملتی که در تاریخ پانصد سال اخیر خود نه اراده ای از درون خود و نه اجازه تفکر در مورد آزادی را داشته اند و همواره این دیگران بوده که برای آنان تصمیم گرفته و اجرا کرده اند را یکشبه نمیتوان دموکرات نمود. مدتی پس از سقوط صدام با مجوز قوای انگلیس ، سپاه بدر و مهدی به رهبری صدر از طریق ایران وارد عراق شدند و بلافاصله وهابیون سعودی که نمی خواستند نفوذ شیعیان در منطقه فراگیر شود با ارهابیون مغز شسته از طریق عربستان و سوریه به زعامت الزرقاوی و با دو نظریه متضاد و مختلف وارد عراق و رو در روی هم قرار گرفتند. حاصل این تضاد مسلکی – مرامی جهنمی را برای مردم عراق پدید آورده است. در ابتدا آدم ربایی بخصوص غربیان فرصت طلب را فقط برای نشان دادن قدرت و سپس برای کسب درآمد پایه نهادند و زمانیکه پای مزدوران مسلح غرب با وسوسه روزی سه هزار دلار درآمد به عراق باز شد و گناهکار و بیگناه را فقط با مشکوک بودن به آنان سوراخ سوراخ کردند تاکتیک خود را تغییر دادند و هر دو گروه این بار علنأ در مقابل هم ایستادند و آدم دزدی و ذبح خارجیان در مقابل دوربین تلویزیون به جنگ رسمی سنی و شیعه تبدیل شد. بمب گذاری در مکان های مقدس و مناطق نفوذی طرفین و اعدامهای خیابانی آغاز گردید . آمار نا صحیح سازمان ملل روزی یکصد کشته و آمار حقیقی به شکنجه و اعدام های گروهی گاهی تا هزار نفر میرسد.

این عراقی نیست که در مقابل عراقی ایستاده بلکه تروریستهای با لباس مبدل سپاه پاسداران ایران و ارهابیون وهابی سعودی و سایر کشورهای خاورمیانه حتی اروپا هستند که برای مرگ هر یک از آنان تا دویست هزار دلار به خانواده آنان پرداخت میگردد.

این حکم جهاد الهی علیه کفار نیست بلکه نیت پلید امپریالیسم ظاهرا اسلامی دو فرقه بدعت گذاشته شده غیر انسانی و کاربرد دلارهای سرگردان نفتی دو کشور ثروتمند نفتخیز منطقه است که زن و کودک و مرد عراقی را در بازار و خیابان گلوله باران و یا با بمب قطعه قطعه میکند. این بدترین نوع تظاهرات غیر انسانی و بدوی دو گروه قدرت طلب است که در لباس دوستی و همدردی ، مردم عراق را به جنگ خانگی میکشاند و حتی در صورت نابودی تمام مردم عراق اینان دست بردار این مخاصمه نیستند.

تضاد فکری ، مکتبی و عقیدتی بین وهابیون با افکار بدوی عرب سنتی (با عقیده اهل سنت اشتباه نشود) و افکار بلند پروازانه ملایان ایران برای ایجاد امپراتوری جهانی و خلیفه گری ولایت مطلقه فقیه جائی برای دوستی بین این دو موج مخالف و با قدرت مالی فراوان راهی بجز درگیری و جنگ را باقی نمیگذارد. هر دو کشور از کشیده شدن جنگ به داخل خاکشان ابا دارند و دور نگهداشتن این جنگ در خارج از مرزهای جغرافیایی فعلی را دنبال میکنند و مسلم آنکه رویارویی ایران و سعودی اجتناب ناپذیر و عملا روزی در مقابل هم خواهند ایستاد.

امروز غیر از منافع مالی و نفتی غرب در عراق ، کشورهای منطقه خاورمیانه نیز هر یک به قسمتی یا تمامیت خاک عراق چشم دوخته اند. ترکیه در شمال با بهانه جلوگیری از ایجاد وحدت بین کردان و داشتن سرزمینی امن که از حمایت علنی ایران نیز برخوردار است. عربستان سعودی در جنوب که ظاهرا اهل سنت را حمایت میکند. در شرق و غرب ، ایران و سوریه با حمایت شیعیان نیز آتش نفاق و تفرقه را به بهای خون مردم کوچه و بازار عراق دامن میزنند. عراق امروز میدان جنگ بین نیروهای مخفی و آشکار استعمارگران امپریالیست و مذهبی است و با این همه شکم حریص بر سر یک سفره ای بی صاحب ، در آینده ای نه چندان دور کشوری بنام عراق وجود نخواهد داشت و لبنان نیز بدنبال.

Sunday, October 22, 2006
ژاژ گوئی ملا سید علی

باز هم در خبر ها آمده بود که ملا سید علی پائین خیابانی با مشاهده تعدادی جیره خور بادمجان دور قاب چین ثابت که با دقت دستچین شده و مانند گوسفندانی بی اراده و بیشعور و مات زده و لال بعنوان سیاهی لشکر مستمع ، عنان اختیار از دست داده و دروغهای صد من یک غاز را بزبان آورده است. باز هم برای اطلاع و آگاهی عموم ، ژاژگویی های وی را موشکافی میکنم.

فراموشی بزرگی بوی دست داده و جنگ ایران-عراق را جنگ تحمیلی و دفاع مقدس خوانده ، علت آنست که دیگر عنوان (جنگ تحمیلی) به تنهایی معنای خود را از دست داده و باید پیشوند و پسوندی بر آن اضافه نمود.

درست است که حمله هوایی را عراق آغاز نمود ولی فراموشی ناشی از مصرف زیاده از حد یا مجیر اجازه نداد که بگوید تحریکات مرزی (با اطلاع کامل خمینی و توسط اعوان و انصار بخصوص سپهسالاران بنی صدر و خائن دیگری بنام مدنی) درون مرزهای خاکی عراق از مرز خسروی تا شلمچه را پاسداران ایران آغاز نمودند و روزنامه های نا یکدست همان ایام حاکی از آنست که بارها به پاسگاههای مرزی عراق حمله شد ، تلفاتی به آنان وارد و تعدادی نیز اسیر گرفته شد. هدف از آین حملات صدور انقلاب با روش ایجاد محیط رعب و وحشت در کشورهای عربی مسلمان منطقه بود که حتی به بغداد نیز کشید و در کوچه و بازارهای بغداد و موصل ، پرتاب نارنجک دستی و ترور مکرر شخصیتهای نظامی و سیاسی و مذهبی اهل سنت را توسط مزدوران خمینی و صدر ، بدعت نهاد. (که هنوز نه فقط ادامه دارد و با چراغ سبز حمله به عراق در سال 2001 تشدید شده)

هدف از این حملات تروریستی که نظامیان ارتش بهیچ عنوان در آن شرکت نداشتند ، انتقام بی حرمتی ها و بی اهمیت انگاری حضور خمینی در عراق توسط رژیم بعث در زمان تبعید ملا خمینی در نجف ، شروع داکترین جدیدی که از همان ابتدا بنام "صدور انقلاب" نامیده شد و نهایتا متزلزل کردن رژیم صدام برای ترساندن سایر سران عرب بخصوص شاه سعودی و نهایتا خلیفه گری ملایان در منطقه بود. پس از هر اقدام تروریستی نیز رژیم صدام را با تاکید بر قطعنامه 1975 بین شاه و صدام ملزم شناختند. نتیجه این تحریکات مرزی و ترور عراقیون سنی بود که حماقت سیاسی و نظامی صدام را تحریک و اقدام به حمله هوایی به تهران و آبادان و کرمانشاه و سایر شهرها نمود و بلافاصله نیز در تلویزیون بغداد ظاهر و عهدنامه 1975 را پاره و اعلام نمود عهدنامه جدیدی باید بین ایران و عراق بسته شود. تا سه روز بعد از آن در جماران سکوت برقرار ولی رفت و آمد های فراوان انجام گرفت و این ایران بود که پس از سه روز رسما اعلام جنگ به عراق داد. آنگاه قوای عراقی از طریق مرز زمینی وارد ایران شدند و تا هشت سال بدلیل افکار مالیخولیائی ملایان و تاکید بر آنکه "جنگ برکت است" میلیونها ایرانی و عراقی را به عمد کشتند و زخمی نمودند و رقم دلاری خرابیهای حاصل از این برکت ملایی احمقانه بالغ بر پانصد میلیارد دلار و هنوز که هنوز است خرابیهای پر برکت! انسانی و مسکونی و صنعتی آن لکه ننگ ابدی بر طارق عمامه ملایان حاکم بر ایران است. البته فراموش نکنیم که پس از پایان جنگ ملا اکبر بهرمانی تعداد کشته های ایرانی حاصل از این جنگ احمقانه را 13000 ایرانی و زخمیها را 50 تا 60 هزار نفر اعلام نمود. گویا مردم کورند و نمی بینند که هر روز در بسیاری از شهرها و روستا های ایران ، تشییع جنازه های گروهی است و شهدای تازه یافته! را در دانشگاه و مراکز و میادین شهر ها و روستا ها خاک میکنند. پس از گذشت 18 سال از خاتمه جنگ و کشتار عمدی بسیاری از شاهدین واقعی و مجروحان جنگی آنزمان هنوز سیصد هزار معلول جنگی و همین مقدار موجی در ایران نوعی زندگی میکنند و برای این منظور صدها اداره و تشکیلات درست کردند. صد البته شعار "تا کربلا راهی نیست" نیز نشانه دیگری از جنگ دفاعی ماست نه تجاوز ملایان زیر پوشش اسلام و توهین به مردم شیعه و سنی عراق بعنوان کافر حربی اصلا پایه تجاوزی ندارد.

..................

در گفته های وی از عدم اطلاع کسی که خود را رهبر مطلقه اسلامی میداند همین بس که جنگ داخلی آمریکا را هم میخواهد نوعی وصله اسلامی زده و نشئت گرفته از افکار نارسیستی و مالیخولیائی حاکمین بر ایران بداند. با نقل قول از شخص نامعلومی که شاید زاییده خیالات وی است میگوید:

"البته بعضى از اين تبليغاتچى‏هاى امريكا، اين جنگ انفصال را ميگويند: جنگ براى لغو برده‏دارى؛ كه اين هم دروغ است، اين‏طورى نيست. البته همان زمان آبراهام لينكلن بوده و برده‏دارى لغو شده؛ اما اين جنگها براى آن نيست. كسى تاريخ اين جنگها را بخواند، درست مى‏فهمد. درباره‏ى جنگ داخلىِ بى‏افتخارِ سرتاسر شكست و پُرخسارت - كه بالاخره بخش شمال بر بخش جنوب كه تجزيه‏طلب بود، پيروز شد و دوباره حكومت ايالات متحده را برقرار كردند؛ در واقع كشور امريكا شكست خورد؛ اگرچه كه يك بخش بر بخش ديگر پيروز شد؛ آن چيزى كه نقل ميشود، حدود ششصد، هفتصد هزار نفر در اين چند سال كشته دادند؛ يعنى چند برابر مجموع شهداى ما در جنگ تحميلى و دفاع مقدس!"

کسانیکه دسترسی به اطلاعات آزاد دارند میتوانند تاریخ و ارقام و آمار بزعم ملا سید علی را خودشان تحقیق و دریابند که مثلا حمله قوای شمالی به فرماندهی ژنرال گرانت بخاطر کافر حربی بودن و نا مسلمانی ژنرال لی بوده و اگر غیر از این بود جنگ برای جنوبیها "برکت" بود. اگر صد هزار کتاب نوشته شده یا نوشته شود همه نویسندگان از یک خط مشی مهم متابعت میکنند و آنهم آزادی قلم و دموکراسی اهل قلم است نه فرمایش جنابعالی به نوشتن از روی کپی :آنجه ما میگوییم" نه آنچه که بوقوع پیوست! و از روی آن کتابها و نوشته های یک نوع و یک قلم فقط با جابجایی چند جمله بعنوان کتاب و نوشته جدید بخورد نا آگاهان داده شود همان کسانیکه آنانرا کانال خاص نامیدی. در ضمن از همه چیز مهمتر ممکن است برای همه معلوم کنند که:

پیروزی بدست آورده تحت فرماندهی با شکوه ملایان از جنگ قومی هشت ساله بین مسلمانان ایران و عراق چه بوده و دست آورد این پیروزی چه بوده؟ (البته غیر از محکم کردن پایه های لرزان رژیم با کشتار های داخلی ایران و قتل عام در زندان ها و بالاخره قتلهای زنجیری و گوشه نشین نمودن ایران از کلیه مجامع بین الملل ، گرانی و فروش دخترکان ایرانی به اعراب و غارت مالی ملت و فقر و گرسنگی و بیکاری و ...... ) ممکن است این حقایق را نیز فرمان به انکار داد و با دستکاری عمدی تاریخ آنرا تا مدتی همچون شب تاریک نشان داد ولی فردا باز هم خورشید طلوع میکند.... به امید فردا

Wednesday, October 11, 2006
رهبر یا پینوکیو


باز هم متکلم وحده در جمع جیره خواران و بادمجان دور قاب چین های حرفه ای و مزدور دربار رهبری سخنانی را بزبان آورده که شایسته آنست برای ثبت در تاریخ جمهوری سیاه ملایان و یاوه گویان حرفه ای نظام بی جواب نماند.

ملا علی پائین خیابانی (مُقلب) به خامنه ای که ادعای رهبری و خلیفه گری مسلمین و مسلمات جهان را دارد و وظیفه اصلی وی گویا اطاعت از فرامین قرآن و اشاعه اصول ارشادی و راستین خدا و قرآن است وی دیشب پس از مراسم افطار (که مسلما بی دم و دود نبوده) و در جمع مقامات ارشد! کشور بنا به ادعای روزینامه بازتاب در زمینه های مختلف درفشانی هایی نموده که بسیار قابل بحث است.

وی در مورد پنهانکاری از نیت اصلی رژیم در مورد دستیابی به بمب اتمی ، چنین دُرفشانی نمود:

.... البته دو سال قبل هم نتيجه آن كار معلوم بود و سندهاي دقيق و روشنگري كه در زمينه رخدادهاي آن روزها ثبت شده است روزي در اختيار افكار عمومي قرار خواهد گرفت اما به هر حال آن تصميم در آن هنگام لازم بود.

آسید علی اگر روده راستی در شکم داری معلوم کن منظور از " در اختیار افکار عمومی گذاشتن " چیست؟ آیا منظور آنست که از ابتدای بازی اتمی و مصرف میلیاردها دلار لوازم کهنه و بی خاصیت و ایجاد تشکیلات معظم مخفی رو زمینی و زیر زمینی و 15 سال کار کردن مخفیانه کارشناسان روسی و کره شمالی و چینی خرید دو بمب اتمی از اوکراین و دو آزمایش منجر به شکست و تلفات حاصله از آنرا " در اختیار و اطلاع افکار عمومی " میگذاری یا اینکه سینه چاک میدهی که: پنهان کاری از مردم حق مسلم ماست!

در ادامه ، در مورد نامه ملا خمینی و قبول دردآور شکست از مشتی نظامی عراقی ، باب بازگشایی حقایق آتی را کاملا میبندد و ترس از آنکه مبادا گند بیشتری از آب درآید و پته کثافتکاریهای این رجاله ها در بیست و هشت سال گذشته روی آب افتد. سخنان مبارک معظم لها قدری زیرکانه میشود ....

... اگر اين حرف‌ها و گله‌گذاري‌ها بيان نمي‌شد بهتر بود اما حالا كه صورت گرفته نبايد درباره تأثير آن اغراق كرد و به گونه‌اي حرف زد كه انگار حادثه مهمي اتفاق افتاده است.

مردک بافوری کدام " انگار حادثه مهمی اتفاق افتاده " .... غیر از اینکه یک میلیون ایرانی را بکشتن دادید و هزاران خانه و مدرسه و شهر و روستا زیر و زبر شد و یک و نیم میلیون مجروح و کور و شل و چلاق و موجی هنوز باقیمانده ، بزرگترین پالایشگاه نفت خاورمیانه هنوز همان است که روز سوم جنگ ویران شد و امروز محتاج غمزه بیت رهبری هستیم تا بنزین و نفت و گازوییل بزرگترین کشور تولید کننده و پالایش دهنده بنزین ونفت جهان 28 سال پیش را 160 برابر قیمت زمان شاه به ایران قاچاق کنند. کدام قسمت این ننگ ملی حادثه مهمی نیست. یک میلیون کشته؟ دو میلیون نیمه انسان؟ پالایشگاه نابود شده آبادان؟ اراضی مین گذاری شده که هنوز پس از 18 سال کشته و زخمی میگیرد؟ قاچاق سوخت توسط نوکران بیت رهبری؟ یا آن عهد نامه ننگ آور که بموجب آن با خروج نیروهای ارتش صدام از بیست هزار کیلومتر مربع مناطق اشغالی و باز پس دادن آن به ایران ، قرار منع تعقیب و اعلام شکایت از ارتش صدام را از ملت ایران میگیرد؟

در مورد سگ آستان رهبری قضیه خفیه کاری و پاچه لیسی رژیم باز هم تکرار میشود و چنین میگوید:

.... همه بايد رئيس جمهور را مورد تكريم قرار دهند و اگر كسي درباره عملكرد دولت حرفي دارد آن را از طريقي به گوش دولت يا مسئولان برساند اما تبليغ ناكارآمدي دولت، حتي اگر واقعيت داشته باشد صحيح نيست چه برسد به اينكه واقعيت ندارد و غيرمنصفانه است.
ای گاو مجسم ، شاید چشمت مانند عقل و دلت کور و بسته باشد ولی مردم ایران از تو و رژیم مطلقه تو با افکار استحماری و ابله فریبی ، منزجر و خسته و دلزده اند و در افکار و رفتار ایرانیان بی تفاوتی نه فقط نسبت به دین بدعتی بلکه خدای ساخته ای شما کاملا هویداست و حالا تو دم از تکریم نمودن تیر خلاص زن زندان اوین و سگ بارگاهت را میکنی؟

بی لیاقتی و نا کارآمدی و بیعرضگی و ناتوانی دستگاه اجرایی و دولت منتصب ، نتیجه ای غیر از منزوی شدن مردم ایران در جامعه جهانی و ایجاد گرانی وحشتناک کالا توسط عمال و قاچاقچیان و مافیای اقتصادی ، قلع و قمع دگر اندیشان و شکنجه و زندانی نمودن ایرانیان آگاه ، ایجاد جو خرافات و موهومات ، نیازی به مداحی و تکریم ندارد.

مردک مفلوک ، ناکارآمدی دولت بیت رهبری معلوم است و مشهود و ملموس و نمیتوان گفت: ... " اگر واقعیت داشته باشد " اگری در کار نیست به حق باید گفت این تقصیر مهم مسلما موهبت الهی هم نیست بلکه باج و خراجی است از کیسه مردم به سپاه پاسداران برای حفظ و بقای " ولایت مطلقه فقیه ".

بار دیگر قبل از ایراد نطق یک لول کامل یا "مجیر" بزن تا لاطاعلات کم گویی.

اگر منظور را نفهمیدی .... از سردمدار طلایی مستعفی! بپرس.


Tuesday, October 10, 2006
وبلاگ خوانی

وبلاگ خوانی

با اینکه باور کامل دارم نظر هر شخص حقیقی یا مجازی محترم است و آزاد ، گاهی داشتن چنین عقیده ای قدری زجر دهنده میشود.

نمیدانم چند بار گذرتان به وبلاگهایی افتاده که بعد بخود لعنت فرستاده اید یا شاید بخود فحشی هم داده اید چرا اینجا آمدم و یا من اینجا چکار داشتم؟

به وبلاگی سر میزنم که با نوعی روش تفتیش عقیده و یا تکرار مکرر دستوری از شما میخواهند حتی بعضی شما را قسم هم میدهند! نظری را آنجا بنویسید!

یا بعکس به وبلاگی میروید که مطلبی را درج نموده و بنظر شما غلط یا درست میآید و تصمیم میگیرید نظری بدهید که مواجه با این جمله میشوید که برای اظهار نظر باید قبلا ثبت نام کنید!

به وبلاگ دیگری میروید و نظری را با دقت می نویسید و ویرایش میدهید و با جلا دادن آن سعی بر ثبت آن دارید که جمله ای در مقابل چشمانتان میرقصد که نظر شما باید مورد تایید و تصویب صاحبخانه قرار گیرد. بزبان دیگر فیلتر را فراموش نکنید!

در آدرس بعدی بمحض وارد شدن صدای گوشخراشی شما را از روی صندلی بکناری میاندازد و گویا صاحب آن از موسیقی متالیک یا کلاسیک لذت میبرد و شما هم باید با وی هم آهنگ شوید!

یا به وبلاگی دیگر میروید و مصّراً طالب نظر شماست و پس از نوشتن چند جمله و فشار بر روی دکمه ثبت ، جمله ای ظاهر میشود: بدلیل مستهجن بودن نوشته شما از چاپ آن معذوریم؟! هر چه فکر میکنید کلام مستهجن و زشت شما چه بوده ، چیزی دستگیرتان نمیشود ولی ناگهان جرقه ای میدرخشد چون مثلا نوشته بودید: کس دیگری چنین مقاله زیبایی مانند شما ننوشته بود! یا بنظر من پدر و مادر این شخص مقصر است! یا ... و چون در میان جمله شما لغاتی که با اعرابی مختلف میتواند تبدیل به سخن سخیفی شود و سیستم کلمه یابی و فیلترینگ آن سایت یا وبلاگ اجازه مطرح شدن نظر شما را نمیدهد!

به آدرس دیگری میروید از همان نگاه اول متوجه میشوید که صاحبخانه ، وبلاگ را با دیوار توالت مدرسه پسرانه پایین شهر اشتباه گرفته و در و دیوار آن را فقط با فحاشی و کلمات رکیک رنگ آمیزی کرده است!

به آدرس دیگری میروید و ستونی را مشاهده میکنید که مثلا نوشته: با اظهار نظر خود ما را یاری کنید. چه نوشیدنی را دوست دارید؟

1- چای

2- قهوه

3- نوشابه

4- دوغ

قدری با خود فکر میکنید و میخواهید پاسخ دهید: آب یا هیچکدام یا آبجو یا عرق نعنا ولی شما فقط محدود به انتخاب یکی از این چهار پاسخید و نه بیشتر. گویا نظر گیرنده فراموش کرده که غیر از این چهار انتخاب ، انتخاب دیگری هم ممکن است!

در آدرس بعدی اولین سئوال لوس اینست که لطفاً نام خود را بنویسد!؟ چرا باید نامم را بنویسم مگر کنکور دانشگاه است یا مجلس ختم بزرگواریست که معرفی خودم واجب و لازم است!

در آدرس بعدی متوجه میشوی به محلی آمده ای که آموزش فحاشی با روش چارواداری و استفاده از لغاتی است که بعضی حتی زیر لحاف و در تنهایی هم نامی از آنها نمیبرند ولی در آن وبلاگ به زمین و زمان و این و آن شخص علنا فحش و ناسزا یا بصورت مخفی و متلک چاله میدونی درج شده است و بی محابا این و آن را به لجن کشیده است.

به وبلاگ دیگری میروی، مدرنیسم و نو آوری در طرح قالب بحدی مشهود است که فکر میکنی صاحب آن جوانی 16 ساله و هیپی است و کلماتی را برای مثلا اثبات حقانیت و اجتماعی بودن خود بکار برده که برای درک آن باید لحظاتی بیاندیشی تا معنی آنرا بیابی. مثلا بجای درج نظریات نوشته شده آخه تو هم یه چیزی بگو! یا 12 نفر تا حالا گل گفتن و گل شنیدن! یا خوب تو چی میگی؟

در آدرس بعدی سری به ستون نظرات میزنی و از 6 نظر نوشته شده چهارتای آن ناسزا گویی به وبلاگ نویس و یکی دعوت به همخوابگی و آخری از طول و عرض ناموس خودش بحث نموده!

در وبلاگ بعدی اولین جمله اینست که: آن لاین نیستم! و زمانی که تمام آن صفحه را زیر و رو میکنی در دل میگویی بود و نبودت چه فرق میکند!

و زمانی که کاملا از این افکار و اعمال خسته شده ای و فهمیده ای وقتت را سه ساعت است به هدر داده ای و بجای آموزش فکر از خودت و روزگار و این و آن حالت بهم خورده به آخرین آدرس مراجعه میکنی و در لابلای مطالب آن به جمله ای برمیخوری که نوشته اینجا را کلیک کن یا به این آدرس برو. شاید از روی کنجکاوی و یا شاید بعنوان آخرین گلوله ای که میخواهی بمغز خودت بزنی روی آن کلیک میکنی و نتیجه ..... هیچ! طرف فراموش کرده لینک بدهد!

از وبلاگهای تهدید کننده هم چیزی نگویم بهتر است.

اینها غیر از آنست که مثلا وبلاگی سیاسی است ولی همه چیز در آن نوشته شده جز سیاست. یا انتقادی است و فقط به به گوی این و آنست و یا ادبی است و پر از بی ادبی و یا خبریست که اخبارش مربوط به هفته پیش است!

یک ضرب المثل آلمانی میگوید: بیایید ماسه درون زخمهای خود را به مروارید تبدیل کنیم.