Invisible Hit Counter
ورجاوند
سال 1389
سال تبلور آزادیخواهان ایرانی
سال سقوط ولایت مطلقه فقیه
Monday, September 18, 2006
انوشه انصاری

تبریک و تهنیت و سپاس به تو دختر خوب ایران. شایستگی و سزاواری تو برای دستیابی به این مهم را قلبا تبریک میگویم. آرزوی موفقیت روزافزون تو را دارم.

پیشگامی انوشه بعنوان اولین زن فضانورد ایرانی مایه افتخار و مباهات همه ایرانیان است.


در صورت تمایل و برای تبریک و ابراز بهترین آرزوهای خود به این بانوی موفق ایرانی به آدرس زیر تحت عنوان (برای انوشه انصاری) ایمایل بزنید.

info@spaceadventures.com
Thursday, September 14, 2006
پوپوف

در طول جنگ سرد (1991-1947) ، دو نسل از بشریت را ترس و وحشت از مرگ ناخواسته چنان فرا گرفته بود که بدلیل نا امیدی و بی هدفی و پوچی ، آمار خودکشی سر به فلک میکشید. چنان زندگی بیهوده و بی ارزش شده بود که فرقه های جدید مذهبی در غرب و شرق نضج و گسترش فراوان یافتند و اغلب مردم به موهومات و خرافات پناهنده میشدند. در جبهه مرامی و عقیدتی آمریکا بر آزادی سیاسی پافشاری میکرد و شوروی بر دموکراسی مردمی. شرق و غرب برای اثبات ادعای کشفیات و اختراعات خود از تمام امکانات استفاده میکردند. در بلوک غرب آرمسترانگ ، انیشتین ، سوپر من ، کاپیتان آمریکا و جان وین و در بلوک شرق یوری گاگارین ، والتینا ترشکوا و پوپوف قهرمان دوران بودند.

پوپوف در شوروی چهره ایست شبیه آقای زارع در ایران. نامی معمولی که همه و هر کس از روستا تا شهر را فرا میگیرد. از الکساندر پوپوف (مخترع گیرنده رادیو)


تا واسیلی ، بنیامین ، آندره ، وکتور و هزاران پوپوف که شاید هرگز وجود خارجی نداشتند و یا اگر کسی هم به چنین نامی بود هرگز چنین مقامی و اکتشافی و اختراعی و هنری ارزنده نداشته که باعث شهرت نامشان شود ولی در تاریخ بعد از جنگ جهانی دوم نقش بسیار موثری در سیاست داخلی و خارجی شوروی داشتند. این قهرمان هزاران چهره زمان جنگ سرد همان سوپر من و کاپیتان آمریکا بروایت شوروی بود. ژنرال ارتش سرخ ، داستانسرای کودکان ، شاعر غزلسرا ، کمونیست دو آتشه ، پدری مهربان ، کارگر نمونه سال ، مکتشف نور سیاه ، فضانوردی یکه تاز ، سازنده موتور جت زیر دریائی با انرژی بی پایان از آب ، مکتشف هزاران رنگ جدید ، نقاشی متبحر ، سازنده رادار گیاهی ، جنگجوی وطنپرست ، موسیقیدان بزرگ و مخترع سلاحهای محرمانه و سری ، جراح تعویض مغز از مقام هایی بود که یکی از پوپوف ها در آن نقش داشتد. پراودا و ایزوستیا یکی دوبار از این نابغه نظامی و سیاسی و افتضادی و هنری نام بردند ولی روزنامه ها و رادیو و تلویزیون برای خوراک داخلی بارها از این شخصیت بزرگ و قهرمان ساختند. وی درست در زمان مورد لزوم و در نهایت ضرورت سر از جایی در میاورد و مسایل و مشکلات را با سرعت حل میکرد و اختراعی مینمود و اکتشافی و تئوری جدیدی پیاده میکرد و همانگونه که آمده بود غایب میشد. اعلامیه بالا بلندی به امضای یکی از سران حزب کمونیست محلی صادر میشد و مژده تهیه کاغذ ارزان و عالی از لباس کهنه زندانیان و بیماران مرخص شده را نوید میداد که با فرمول و ابتکار ژوزف پوپوف ساکن یکی از شهرکهای اطراف ولادی وستک مورد تایید کمیساریای اختراعات حزب مرکزی کمونیست قرار گرفته و زحمات این کارگر وطنپرست عضو را اعلام و تشویق میکنند. تا چند روز پس از آنهم مطالبی کوچک و کوچکتر و پس از چند روز ژوزف پوپوف به تاریخ میپیوست و زمینه را برای ظهور پوپوف بعدی فراهم.

دیشب با گروهی روسهای مقیم در ملبورن بر سر یک میز مهمان بودم. مردمان خوبی هستند و هر چند هنوز بعضی از آنان کمونیسم را راه رهایی و نجات بشریت میدانند و با سیاستهای پوتین مخالف و ناراحت و نگران بخاطر از دست دادن مستعمرات جنوبی و غربی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی. از آنان سئوالی کردم در مورد پوپوف و اینکه چه یا که بوده ؟

ابتدا سکوتی در گرفت و بالاخره یکی پرسید کدام پوپوف؟ الکساندر پوپوف یا پوپوف پولیت بورو؟

گروهی اصرار داشتند که در شوروی پوپوف ها خدمات برجسته ای به مردم و علوم و دولت نمودند و همگی حقیقت دارند ولی هیچ نسبتی با هم ندارند. گروه دیگری با تمسخر سایر پوپوف ها را جعلی و تبلیغات دولت شوروی نامیدند. بحث زیادی شد و موافقین و مخالفین پدیده پوپوفیسم در شوروی به توافقی نرسیدند. در طول شب یکی از بانوان حاضر که تاجیکی و تحصیل کرده و اهل کتاب و مطالعه و کارشناس اکتشاف نفت و گویا سالها در ایران نیز بهمراه همسرش در خدمت وزارت نفت بوده ، سئوالی را مطرح کرد که مرا شوکه نمود. وی که از تاریخ معاصر ایران بخوبی آگاه و فارسی را هم با لهجه تاجیکی تلفظ میکرد ، زیرکانه پرسید: شما پوپوف را از کجا میشناسید ... مگر صنعت پوپوف سازی به ایران هم رسیده است؟ سئوالی غافلگیرانه بود و پس از سکوتی دنباله دار و برای همدردی اظهار نمود: پوپوف های شوروی هرگز از طبقه کارگر و صنعتگر و علوم بالاتر نرفتند ولی اینطور که بنظر میرسد پوپوف ایرانی به مقامات بالای هرم قدرت رسیده و جا خوش کرده است.

واقعیت آنست که در جمهوری اسلامی اختراعی ولایت مطلقه فقیه زده ایران ، بر خلاف شعارهای صد من یک غاز بوقهای رژیم (مثل: نه شرقی نه غربی جمهوری جارو برقی ، مرگ بر آمریکا ، استقلال آزادی و ... سایر چرندیات تبلیغاتی) وابستگی ما نه فقط به اسباب بازیهای از رده خارج شده روسی و بلوک شرق سابق بلکه کاربرد کورکورانه سیاستهای سرکوبگرانه کهنه کمونیست هایی نظیر استالین و خروشچف و بولگالین است. اعمال نظریات آنان را برای قلع و قمع مردم و آزاداندیشان با ترکیبی از پذیرش ناشیگرانه افکار رهبر تبلیغات جهان فاشیست گوبلز هیتلری ، همراه با چاشنی کردن چند سوره مطلوب از قرآن و کاربرد هزاران روایت و حکایت و حدیث جعلی با نرخ روز به ذهن و اندیشه ساده دلان نفوذ کرده و افکار آنانرا شستشوی مغزی میدهند.

هدف سیاست پوپوفیسم در ایران تلقین نوعی غرور مذهبی است که چاشنی ملی را ابتدای آن غرغره کرده و سپس با موهومات و خرافات معجون نموده و توسط مزدوران امام جمعه ای و یا سخنگویان دولتی و مداحان کیهانی و تلویزیون و رادیوی مسخره ولایت فقیهی به خورد مردم میدهند.


داروی درمان سرطان کشف میکنند. موشک بین القاره ای میسازند. هواپیما و زیر دریائی نامرعی اختراع میکنند. اتم را حق مسلم میدانند ، عکس خمینی در ماه نقش میبندد ، از آب سنگین داروهای معجزه گر اسلامی تولید میکنند. کیک زرد میپزند. از امام زمان توشیح نامه و تائید نامه برای اعمال کثافتکاریهای خود میگیرند. کارخانجات ضنعتی و تولیدی هرگز ساخته نشده و سد های کویری افتتاح میکنند ، با مردگان 13 قرن پیش تماس تلفنی میگیرند و توبه نامه از طریق ایمایل میفرستند. با پته دویست تومانی بهشت موعود را از فروشنده دوره گرد اطراف چاه جمکران میخرند. از تنه درختی در فلان روستا در ماه محرم خون با گروه آ مثبت جاری میکنند. سگان را برای ارائه عریضه به حرم راه میدهند. معجزات کوچک و بزرگ از آب و خاک و هوا دریافت و برخ ملت میکشند و بر پوست بزغاله تازه متولدی نقش لاالله الا الله را حک شده مییابند . سیاستمداران جهان در اطاق انتظار حکومتی در نوبت میگذارند و جدیدأ نیز داروی درمان ایدز ساخته شده از آب سنگین را میخواهند به جهان صادر کنند. دیکتاتوری ولایت مطلقه فقیه را بالاترین هدیه به بشریت میدانند.عاشق گفتار و اعمال خودند و اخیرا نیز اعلام کرده اند قاتل امام زمان در اضفهان متولد شده.

این خلایق همان پوپوف سازهای قرن بیست و یک جمهوری ولایت مطلقه فقیهی اند.


Saturday, September 09, 2006
زخم درون ما

این پاسخی است به مرد پیر و بابک جوان

به کدامین درد بنالم ، به هر کجا که میروی بوی خون است و مرگ و سردابه های شکنجه مدعیان الوهیت.

کدامین را باید گفت ، خیانت ها ، جنایت ها ، فقرعمومی ، فحشا ، ظلم و ستم ملایان حاکم ، دکان مذهب ، خدا پنداری خامنه ای ، اسارت عزیزان ، نسل نفرین شده ، غم از دست دادن برنایان ، غارت بیت المال ، جنگ طلبی حاکمان کثیف ، خانواده هزاران ملای یک از یک پست تر و دون تر ، فرمانروایان جابر.

از چه باید گفت ، رنج ملتی اسیر یا سرور مزدوران رژیم ، زندانهایی که جوانان را میبلعند و استخوانی نیز از آنان باقی نمیماند. از حوضچه های اسید برای حل گوشت و پوست هموطنان دگراندیش بگویم یا بخشش سرمایه های ملت به این و آن تروریست. از خود بزرگ پنداری دکتر جلاد و آدمکشی که رییس جمهور منتصب ایران است یا از اربابش که بافور از کنار دستش جدا نمیشود.

از تلاش این خودمحوران تازه بدوران رسیده برای تهیه بمب انمی بگویم یا از نابودی ملتی که معالأ نتیجه این اشتیاق را با مرگ خود خواهد دید یا از مردمی ساده دل که خدا را فراموش کرده و دیوانه ای معتاد را خدای خود کرده اند.

از دختر بچگان نه ساله ای که برای جوان ماندن پیران درمانده رژیم اسیر مکنونات جنسی آنانند. یا از مفعول بودن و بیریشی طلبگان دانشگاه فیضیه.

از بیداری ملت نوشتی ، قلم مریزاد ولی کدام ملت؟ ملتی که بسبب بی اعتمادی بخود و دمیدن نفس وابستگی به روح و ذهنشان ، نفس انسانی و شان خویشتن را فراموش کرده و به این و آن موهوم میچسبد و برای این و آن مرده شهوت پرست و طالب قدرت و تشنه نام که به مرگ طبیعی یا از مرضی مهلک ، قرنهاست مرده و پوسیده و امروز نا آگاهان ما جسم و روح خود را رنج و شکنجه میدهند و خون آلود و شرحه شرحه میکنند و آنرا عزاداری مینامند.

از تحصیلکردگان ایرانی مقیم خارج بگویم که در کشوری دور سکنی گزیده و از آزادی و دموکراسی در آن بلاد لذت میبرند و در عیش و نوشند ولی سفره رقیه و ابوالفضل و زینب را سنت ملی ایرانیان!! معرفی میکنند و وقتی از آنها سئوال میکنی اینان که بودند یا چه کردند؟ میگویند: نمیدانیم ولی اینها جزیی از مقدسات ماست، در خون ماست ، آقا گذشتگان ما کردند ما هم میکنیم ، صواب دارد!!

از حماقت و بی فرهنگی مدرکداران داخلی بگویم که روح و روان خود را بخاطر مال دنیا به اراجیف ملایان فروخته اند یا از هزارانی که معجزه را کرامت لایتجزای فلان امامزاده ای میدانند که اگر آنرا بشکافی لاستیک کهنه بجای استخوان پوسیده میبینی؟ یا بگویم ملت ما هنوز اسیر آب سقاخانه اند.

از رابطه تلفنی با امام رضا بگویم یا دعای دویست تومانی در چاه جمکران.

از بی آبرویی و بی تمدنی ملتی بگویم یا از مغز شستگانی که ثبت نام استشهادی میکنند. از نمایشات روحوضی رژیم برای بازی با دل ساده پسندان و پوپول های وطنم بگویم که دیروز غنی خود را فراموش کرده و فریب نرخ روز را به جان و دل میپسندند.

از روشنفکران و دگراندیشانی بگویم که بار ملامت و رنج بلاهت و زرد رویی این ساده اندیشان را با سرخی خون خود میپوشانند و تاریکی روح و روان آنانرا با روشنی شمع وجود خود روشن مینمایند.

از کدامین درد بگویم که تازگی داشته باشد؟

درد نا آگاهی و استحمار یک ملت یا استثمار و استعمار مذهبی مشتی وطن فروش عبا به تن لایشعر؟

Tuesday, September 05, 2006
! .....ماموریت برای وطنم

مدتهاست حاکمان تهران متوجه شده اند که سیاست های پوپولیست احمدی نژاد شاید ارزش داخلی داشته و توانسته اند با حمایت بوقهای تبلیغاتی رژیم آنرا بخورد ساده دلان و پوپول ها در ایران داد و در این راه تا حدودی هم با موفقیت همراه بوده اند. انتصاب وی به ریاست دولت حلقه بگوش و نوکر خانه زاد بیت رهبری و با شعارهای بی معنی ولی پر آب و تاب و فریبنده و زنده نگاهداشتن موهومات و خیالبافی ها حداقل جیره خواران نظامی و شبه نظامی یعنی نگه دارندگان ستون های رژیم را با وعده های مالی فراوان ولی چشم و گوش بسته بدنبال خود کشیده است. هرچند در میان تحصیلکرده ها و روشنفکران گفتار و رفتار وی احمقانه و بی هدف بنظر میرسد و باعث اختلاف فراوان حتی در داخل نظام شده است. نامه نگاریهای تبلیغاتی وی و بازیهای پشت پرده این نامه ها نیز چاشنی خوراک داخلی دارد وگرنه حل مشکلات بین المللی به این سادگی نیست که احمدی نژاد نامه ای بنویسد و مسایل پیچیده جهان را با نوشتن یک نامه رتق و فتق دهد!

گردانندگان پشت پرده سیاست که عنان واقعی حکومت اسلامی را در دست دارند بوضوح میدانند تا آنجا که خطاب و شنونده و بیننده گفتار و افکار و رفتار احمدی نژاد پوپول های داخلی باشد، پایه های نظام محکم تر از روز پیش میشود ولی در صحنه بین المللی میرود که فاجعه برای آقایان پدید آورد و بقای نظام را کاملا به خطر انداخته است و خانمان برانداز. وقایع خوزستان و آذربایجان و بلوچستان باعث بیداری آنان شد.

اینکه از تعداد روزنامه های منتقد کمتر و زندانها از دگراندیشان هر روز پر تر میشود نشانه مقاومت روشنفکران است و ترس از انفجار افکار مردم.

مانورهای پشت سر هم و جدید را نباید علامت قدرت نظامی بلکه نشانه ضعف و وحشت آنان دانست و فقط آگهی تبلیغاتی برای فروش این سلاحهای خارج از رده به دیکتاتورهای همدم و تروریستهای منطقه از طریق دفاتر سپاه مستقر در کنسولگریهای ایران در خارج است.

رژیم دریافته که اخطارهای بین المللی و محاصره اقتصادی یا خطر وقوع جنگ دیگر عواقبی وحشتناک برای بقای آنان دارد که کمترین آن ترس واقعی از شورش مردم و قتل عام بی پایان و غیر قابل توقف و حتی تجزیه ایران است. ایجاد و راه اندازی جنگ لبنان آخرین میخ را به تابوت خیالات رژیم زد که با عملیات جند تروریست نمیتوانند افکار سیاه خود را در صحنه بین الملل یا حتی منطقه پیاده کنند.

چندین ابزار نرم افزاری رژیم قبلا به غرب رفته و یا حتی بعضی پناهنده هم شده بودند که آخرین آنرا همه میدانیم ولی باز هم افاقه ای بر جلوگیری از تصمیم آنان برای براندازی رژیم نکرد تا کار بجایی رسید که حامیان بزرگ یعنی روسیه و چین را هم واداشت که دست از حمایت رژیم بردارند و ناصح آنان شوند.

آخرین ورق در آستین رژیم که تا حدودی خریدار بین المللی دارد بر زمین زده شد و بدون هیچ پیش درآمد و سوال و پرسشی ناگهان به بزرگ عمامه داران سابق و ظاهرا مغضوب بیت ، سید شکلاتی ویزای ورود به آمریکا داده شد تا ظاهرا به آمریکا رفته و در آنجا همان تبلیغات پوپولیستی برای خوراک تبلیغات داخل ولی در حقیقت مذاکرات محرمانه را برای تسلیم کامل و فروش واقعی ایران را فقط به قیمت تثبیت ملایان بر حکومت با آنچه که تا کنون شیطان بزرگ شناخته میشد ، به انجام برساند.

این بار ابتکار عمل سیاسی بطور کامل در دست آمریکاست و هر چه را که آنان دیکته کنند بدون برو و برگرد باید بمورد اجرا گذاشته شود. که کمترین آن همان سیاست هویج و گزنه است. ملایان راهی ندارند بجز قبول تسلیم خواسته های همان قدرتی که شیطان بزرگش نامیدند و بیست و هفت سال از آن نان خوردند.

خاتمی امروز ماموریت برای وطنش! را به انجام میرساند و با اطلاع واثق و حتی "کارت بلانش" و درخواست مستقیم خامنه ای و گردانندگان پشت پرده قبول ماموریت کرده و اجازه سفر وی از طرف آمریکا چراغ سبزی است برای قبول تمام شرایط و نفس راحت کشیدن ملایان حتی اگر شده تا چند صباح دیگر. از این ستون تا آن ستون فرج است.

Saturday, September 02, 2006
کشتار عمدی دیگر

با تاسف و قلبی آکنده از درد تسلیت عمیق خود را به خانواده های محترم و بازماندگان آخرین فاجعه هوایی در مشهد ابراز مینمایم.

با آنکه سوانح هوایی در تمام دنیا اتفاق میافتد و متاسفانه تلفات سنگینی هم دارد ، اکثر قریب به اتفاق این سوانح از نظر تعداد و طول ساعت پرواز متعلق به جهان سوم و بخصوص است.

در ایران بعد از انقلاب به دلیل سپردن کارهای مهم مملکتی به اقوام و دوستان بی تجربه و بی لیاقتی و سوء استفاده و دزدی سران مملکت و بی ارزش شمردن جان و مال ایرانیان ( نه برای خودشان) اکثر قریب به اتفاق هواپیماهای وارداتی شامل هواپیماهای دست دوم و سوم روسی آنهم از کشورهای بی مسئولیتی نظیر بلاروس و اکراین و ترانسیلوانیا و ورود قطعات یدکی هواپیماهای غربی از دلالان و قاچاقچیان بین المللی است. شاید کمتر مردم ایران آگاه باشند که یکی از بزرگترین فروشندگان و دلالان عمده قطعات هواپیما های موجود در ایران کشور بورکینافاسو میباشد! و فعالیت اقتصادی و خرید لوازم نظامی مزدوران سفارت ایران در این کشور یکوجبی در آفریقا از کشوری مانند ژاپن زیادتر است. اکثر موشکهای چینی و روسی و قطعات هواپیماهای سیویل (تجاری-مسافری) را کشورهایی نظیر بورکینافاسو واسطه گی میکنند و از این راه میلیاردها دلار به جیب نورچشمی ها میرسد. از این دلالی ها که گاهی از قیمت خرید اصلی بارها بیشتر است برای حفظ امنیت و موقعیت این وطن فروشان استفاده میشود. با وجود 220.000 کارشناس روسی (در صنایع نظامی و تسلیحاتی و هوایی) در ایران و ایجاد کارخانه مونتاژ هواپیماهای روسی (از انواع مختلف) و ساختن شهرک هایی برای آنان در اطراف بوشهر و اراک و نطنز و بندر عباس ( ورود ممنوع برای ایرانیان) ، این آقایان کوچکترین اقدامی برای تعویض قطعات فرسوده هواپیما نمیتوانند بکنند. بلکه این نظر فلان ملا زاده و یا بچه ریشوی ناوارد و کارنشناس است که برای زندگی مردم تصمیم میگیرد. کارخانجات صنایع نظامی (الکترونیک سابق) در شیراز که با خرج میلیاردها دلار قادر به تهیه لوازم یدکی هواپیما نیست!

پس از سقوط هواپیمای سی 130 و کشتار عمدی خبرنگاران جوان ، اولاد پیغمبر ، سید شکلاتی تقصیر را به گردن آمریکا انداخت ، زیاد دروغ نگفت فقط حقیقت را کاملا وارونه جلوه داد.

این همان واقعیتی است که در مورد خرید لوازم اغلب کهنه و دست دوم پروژه های جاه طلبانه اتمی که حق مسلم ماست ، کاملا صادق است و در آینده بسیار نزدیکی نیز کشتار بیگناهان ایرانی گریبانگیر میلیونها ایرانی و کشتار عمومی نیز خواهد شد.

نظر شما را به ارقام زیر معطوف میدارم و خودتان فکر کنید چقدر از این ارقام با کثافتکاری های سودجویان و آقازاده های رژیم بستگی دارد؟

نسبت سوانح هوایی را در جهان به چند علت عمده زیر بیان میکنند:

92% - فرسودگی هواپیما : بدلیل ( عدم تعویض قطعات طبق استاندارد سازنده 65% – بی توجهی و آز بیش از حد صاحبان شرکتهای هواپیمایی14% – استفاده بیش از حد پروازی بدون سرویس لازم 13% – عدم دقت تکنسین های پرواز8%)

6% - اشتباه ناوبری: بدلیل ( نا آشنایی خلبان با محل فرود 72% - سیگنال اشتباه به خلبان از برج زمینی 18%)

2% - تاثیر وقایع طبیعی یا عمدی بدلیل: (تصادف با حیوانات بخصوص پرندگان 54% - رعد و برق و صاعقه 32% - خرابی باند فرود و یا ناخوانی با استاندارد بین المللی 14% - بمب گذاری کمتر از 1%)